- ارسالیها
- 1,806
- پسندها
- 33,199
- امتیازها
- 64,873
- مدالها
- 19
- نویسنده موضوع
- #11
10:
میخواهم آزادت کنم. اول تو، بعد خودم. تو بهترین و نزدیکترین دوست من هستی و من نمیخواهم ذرهای آسیب به تو برسد. با هر سختی که هست به تو کمک خواهم کرد. پاره شدن طناب همان و خالی شدن زیر پایم همان. تو سالم روی چهارپایه ایستاده ای و دست درجیب به من نگاه میکنی، فقط نگاه؛ اما من ذره ذره جان میدهم. دکتر راست میگفت چشمانم ضعیفتر شده بود و عینکی جدید لازم داشتم
زیرا این رفیق را هم نشناخته بودم. گاهی اوقات هست که به کسی خوبی میکنیم اما جواب خوبی را چگونه میگیریم؟
میخواهم آزادت کنم. اول تو، بعد خودم. تو بهترین و نزدیکترین دوست من هستی و من نمیخواهم ذرهای آسیب به تو برسد. با هر سختی که هست به تو کمک خواهم کرد. پاره شدن طناب همان و خالی شدن زیر پایم همان. تو سالم روی چهارپایه ایستاده ای و دست درجیب به من نگاه میکنی، فقط نگاه؛ اما من ذره ذره جان میدهم. دکتر راست میگفت چشمانم ضعیفتر شده بود و عینکی جدید لازم داشتم
زیرا این رفیق را هم نشناخته بودم. گاهی اوقات هست که به کسی خوبی میکنیم اما جواب خوبی را چگونه میگیریم؟