الان خدا داره تند تند پرونده های زندگیمون رو ورق میزنه میگه قرار نبود اینجوری بشه ها!!!
من براش یه چی دیگه نوشته بودم، بی پایه و اساس رفت عاشق شد، همه چیزو خراب کرد:)
شاملو در مصاحبه ای گفته بود
(من پيش از آيدا اصلا زنی را نمیشناختم)
اين رو در حالی گفت كه آيدا همسر سوم او بود :)
زيبا نيست؟ اينكه ناگهان كسى به زندگی آدم بياد و تمام آدمای ديگه رو، يک توهم بخونه؟
یه وقتایی تصمیم میگیری عوض شی ، نشون میدی که به آینده امیدواری ، آهنگ شاد پلی میکنی و شیطنت میکنی ، یه مدت هم ادامه میدی...
و بعدش به اندازه تمام مدتی که خودتو نگه داشتی و تظاهر کردی ، گریه میکنی...! :)
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است تنهایی در قطار هزار نفر. به تو فکر میکنم در چشمهای بسته آفتابِ بیشتری هست.
به تو فکر میکنم و هر روز به تعداد تمام دندانهایم سیگار میکشم ..!
یه روز همه ی سه میلیارد و چند میلیون و چند هزار و چند تا دختر روی کره زمین رو میکشم،یه قتل کاملا عمد!
بعد می ایستم روبه روش و میگم حالا نوبت منِ؛ منو دوست داشته باش..!
من دختری هستم که بی تو بودن را یاد گرفته است!
تو اما مردی هستی که فهمیده نمیتواند مرا نداشته باشد!
ما عکسِ باورهایمان شدیم
میدانم فکرش را نمیکردی!
ولی این روزها فکر نکردن به تو
تنها کاریست
که از من بر می آید...! ؛)