متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار خاطرات کرونایی

  • نویسنده موضوع زیر شکوفهها
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 186
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
السلام علیک یا ایهاالناس!
درود خداوند بر شما و یارانتان باد!


پاشید بیاید خاطرات کرونایی تونو بنویسین. اسپم ندید :c1heer:
 

Narges_D

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
20,499
امتیازها
48,373
مدال‌ها
23
  • #2
یک روزرفتم مغازه دوتاسرفه کردم:|
یه پیرزنه ای اونجابودچادرش روکشیدروماسک(فیلترداربود) ورفت اون طرف مغازه وروشم کرداون ور:/
نابودشدم-_
ببین جرعت نداریم توفضای عمومی سرفه کنیم:|
کارمون به کجارسیده'-'
 
امضا : Narges_D

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #3
فرودگاه بودیم که بیایم پیش بابام یه اقایی عطسه کرد دو تا پسراش(حدودا ۲۵،۶ ساله بودن) داد زدن کرونااااا کرونااااااا هر کدوم از یه ور در رفتن
مامانه هم از اینا بود که اسپری ضد عفونی دستش بود هی زرت زرت می زد باباعه تا عطسه کرد یکی اسپری کرد تو صورتش :laughting:
 

HONEYEH

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,495
پسندها
24,961
امتیازها
48,073
مدال‌ها
20
سن
24
  • #4
مامانم ماسک زذه دستکش پوشیده رفته فروشگاه
خواسته صابون انتخاب کنه ماسکو کشیده کنار اونو بو کرده بعد انتخاب کرده :108:
 
امضا : HONEYEH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
15
بازدیدها
586

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا