دنباله دار خاطرات کرونایی

  • نویسنده موضوع زیر شکوفهها
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 248
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,863
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
17
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
السلام علیک یا ایهاالناس!
درود خداوند بر شما و یارانتان باد!


پاشید بیاید خاطرات کرونایی تونو بنویسین. اسپم ندید :c1heer:
 

Narges_D

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/6/18
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
20,461
امتیازها
48,373
مدال‌ها
23
سطح
29
 
  • #2
یک روزرفتم مغازه دوتاسرفه کردم:|
یه پیرزنه ای اونجابودچادرش روکشیدروماسک(فیلترداربود) ورفت اون طرف مغازه وروشم کرداون ور:/
نابودشدم-_
ببین جرعت نداریم توفضای عمومی سرفه کنیم:|
کارمون به کجارسیده'-'
 
امضا : Narges_D

Elena

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/4/18
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,113
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
سطح
24
 
  • #3
فرودگاه بودیم که بیایم پیش بابام یه اقایی عطسه کرد دو تا پسراش(حدودا ۲۵،۶ ساله بودن) داد زدن کرونااااا کرونااااااا هر کدوم از یه ور در رفتن
مامانه هم از اینا بود که اسپری ضد عفونی دستش بود هی زرت زرت می زد باباعه تا عطسه کرد یکی اسپری کرد تو صورتش :laughting:
 

HONEYEH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/2/20
ارسالی‌ها
1,495
پسندها
24,960
امتیازها
48,073
مدال‌ها
20
سن
24
سطح
29
 
  • #4
مامانم ماسک زذه دستکش پوشیده رفته فروشگاه
خواسته صابون انتخاب کنه ماسکو کشیده کنار اونو بو کرده بعد انتخاب کرده :108:
 
امضا : HONEYEH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا