یادی کنیم از اون دختر قشنگ و معصوم که تنهایی مجبور بود خرج داروی مادرشو بده، و خیلی اتفاقی تو شرکت مجبور میشد با رئیس مغرورش(ترجیحاً زخمخورده از یه دختری که عاشقش یوده)عقد کنه.
آخرشم عاشق هم میشن، آخه این رمانه؟!
چرا همه پولدارا شرکت دارن؟ همه صحنه و اتفاقا هم تو همین شرکته؟
چرا همه پولدار مذهبیا تو کاره فرشن؟ چرا خب؟
بغالی شغل نیست؟ قصابی؟ خشکشویی؟
بغال پولدارم زیاد داریم که