Hakan
من داشتم دور تا دور خونه داییم میدوییدم و جیغ می زدم موهامم باز بود اون یکی داییم هم در تلاش برای گرفتن من ایشون تازه از ترکیه اومده بودن و مهمان داییم بودن از در خونه یهو وارد شد و جلوی من بود پیچیدم که نخورم بهش موهام گیر کرد تو ساعتش !

کچل شدم :/ اصن صحنه رمانتیکی بود اشکم دراومد

یادته چطوری غر می زدی مو نیست که دمه اسبه؟!

دوست دخترشم بی غیرت !!!! داشت تر تر می خندید پسر دایی منم پشت سرش اومد تو یکم نگاه کرد بعد فسفراش تموم شد گفت چرا چپیدین تو هم؟ ایشونم در خال غر غر برگشت گفت دم دختر عمت گیر کرد تو ساعتم الانم در نمیاد


در اون روز و اون لحظه ازت خیلی بدم میومد هاکان خان