قفسه کتاب >>}~•تیکه‌ی فیلم و کتاب•~{<<

  • نویسنده موضوع Saba Abbasi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,124
  • بازدیدها 10,828
  • کاربران تگ شده هیچ

Zaaaa

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
643
پسندها
1,881
امتیازها
12,773
سطح
0
 
  • #31
باید یاد بگیریم دوستی‌مونو با آدم‌ها تا موقعی که زنده‌ن نشون بدیم، نه بعد از مردن‌شون.

#گتسبی بزرگ
# کتاب
 

Zaaaa

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
643
پسندها
1,881
امتیازها
12,773
سطح
0
 
  • #32
هرچی بیشتر ثروت و قدرت داشته باشی، اون‌ها هم بیشتر تو رو دارن.

#مسعله اسپینوزا
# کتاب
 

Zaaaa

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
643
پسندها
1,881
امتیازها
12,773
سطح
0
 
  • #33
تعقلی که هرگز به خواب نمی‌رود هیولا می‌آفریند

#کنستانسیا
#کتاب
 

Zaaaa

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
643
پسندها
1,881
امتیازها
12,773
سطح
0
 
  • #34
به عقیده من بهتر است آدم تلخکام باشد ولی بداند، تا اینکه خوشحال باشد و فریب‌خورده.

#ابله
#رمان
 

Zaaaa

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
643
پسندها
1,881
امتیازها
12,773
سطح
0
 
  • #35
-چرا رنجم می‌دهی؟
-چون دوستت دارم.
آنگاه او خشمگین می‌شد.
-نه، دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را می‌خواهیم نه رنجش را.
-وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را می‌خواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج.
-پس، تو به عمد مرا رنج می‌دهی؟
-بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.

#بارون درخت نشین
# کتاب
 

Saba Abbasi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
24/3/19
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,552
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
هیچ‌وقت نشنیده‌اید ورزشکارى در حادثه‌اى خطرناک،
حس بویایى‌اش را از دست بدهد.
اگر کائنات تصمیم بگیرد به ما انسان‌ها،
درس عبرت‌انگیزی بدهد، مثل روز روشن است که
ورزشکار باید پایش را از دست بدهد،
فیلسوف عقلش را،
نقاش چشمش را،
آهنگساز گوشش
و آشپز زبانش را.
درس من؟ من آزادی‌ام را از دست دادم

و اسیر زندانی عجیب شدم...

#جزء از کل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Saba Abbasi

Saba Abbasi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
24/3/19
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,552
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
آرزو میکردم کاش ادمها می توانستند
مثل مه به هرکجا که میخواهند بروند.
گفتم اگر پنجره را باز کنم،
او را ببینم که در کوچه ایستاده
و سرش را بالا گرفته است.
چهار بار رفتم دم پنجره، اما هرگز او را ندیدم…


#سال بلوا
#کتاب
 
امضا : Saba Abbasi

Saba Abbasi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
24/3/19
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,552
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
زن ها، گاهی اوقات حرفی نمی زنند
چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود!
تنها با نگاهشان حرف می زنند…
به اندازه یک دنیا با نگاهشان حرف می زنند.
اگر زنی برایتان اهمیت دارد،
از چشمانش به سادگی نگذرید..

به هیچ وجه!…

#سوءتفاهم
#کتاب
 
امضا : Saba Abbasi

Saba Abbasi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
24/3/19
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,552
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
من بارها زنبور قورت داده‌ام
و سالی حداقل دو بار یه پرنده می‌خوره به سرم.
همیشه وقتی دارم سر یکی داد می‌زنم می‌خورم زمین.
وقتی پیانو می‌زنم محاله درش رو انگشت هام بسته نشه.
امکان نداره شب بخوام از رو ریل قطار رد بشم و یهو
یه قطار بوق زنان نیاد طرفم.
محاله موقع رد شدن از وسط محوطه‌ی چمن فواره‌ها کار نیفتن.
هر نردبانی ازش رفتم بالا یه پله‌ش زیر پام شکسته.
محاله ممکنه روز تولدم مریض نشم.
هر بار سفر می‌کنم یه روز بعد از جشن می‌رسم به شهر.
آخه آدم ممکنه به چندتا زن چاق بگه باردار شدنت مبارک؟


#ریگ روان
#کتاب
 
امضا : Saba Abbasi

Saba Abbasi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
24/3/19
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,552
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
آخر واقعا چطور می‌شود آدم خوشحال باشد
از اینکه ساعت ۶:۳۰ با زنگ ساعت بیدار بشود،
از تخت بیاید بیرون، لباس بپوشد،
زورکی چیزی بخورد، بریند، بشاشد،
مسواک بزند، شانه کند،
و بعد از یک نبرد طولانی با ترافیک،
برسد جایی که درواقع زور می‌زند برای کس دیگری
کلی پول دربیاورد و درنهایت هم
ازش می‌خواهند بابت این فرصتی که
در اختیارش گذاشته شده، قدردان باشد؟


#هزار پیشه
#کتاب
 
امضا : Saba Abbasi

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
359
پاسخ‌ها
123
بازدیدها
13,126

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا