آموزشی سیارۀ اشتباه

بهار قربانی · 11/4/17

سلام اعضای سیارهء جدید:
اخباری به دستم رسید از یه سیارهء خیلی رویایی. تو اون سیاره پدیده ای جالب مشاهده کردم به اسم «حق اثر» این پدیده به کسی تعلق میگیره که برای اولین بار اثری رو خلق میکنه.
باذکر مثال توضیح میدم:
1.خانم «الف» طرحی کشیدن برای تبلیغات محصولی خاص. سایر شرکت ها حق استفاده از طرح این خانم رو ندارن مگر اینکه اسم اون خانم و شرکت رو ذکر کنن یا مبلغی به اون خانم یا شرکت بدهند تا بتونن از اون طرح استفاده کنن.
2.آقای «ب» آهنگی نوشتن که کمپانی خاصی اون آهنگ رو انتشار داده. اگر خواننده ای ه*و*س کنه روی اون...

بهار قربانی · 12/4/17

سلام بر اعضای سیاره:
داستانی میخوندم از سیارهء شما که واقعا موضوع جدید و متفاوتی داشت.
حقیقتا متفاوت بود.
دختری بود که منشی شرکتِ یه آقای مهندس بود. طی سیر اتفاقاتی منطقی اعم از کل کل های عاری از احترام، این دو نفر عاشق هم میشند و مشخصا ازدواج میکنند اما از اونجایی که خیلی آقای مهندسِ خوشتیپ ما مشکلات زیادی داره و به دختر قصه هم سخت میگذره و دختر تصمیم میگیره همه چیز رو ول کنه و بره یه شهر دور یه جایی که یه پیرزن مهربون زندگی میکنه با وجود اینکه حامله است یه کار نون و آب دار راه بندازه و موفق هم هست تا اینکه مهندس پیداش میکنه و از اونجایی که خیلی همدیگه رو دوست دارند دوباره برمیگردن و به خوبی و خوشی زندگی میکنن...

بهار قربانی · 13/4/17

سلام بر مردم سیاره:
چندی پیش تماسی داشتم از یکی از یاران جان
مکالمهء جالبی بود.
بعد از خوندن داستان های سیارهء شما به این نتیجه رسیده بود که داستان نویسی کار ساده ایه و قصد نوشتن یه داستان رو کرده بود.
ازش پرسیدم داستانت راجع به چیه؟
گفت میخواد زندگی مردی رو بنویسه که بیماری روانی داره.
خیلی موضوع نوینی به نظر می‌اومد. به جان همون رفیقم که خیلی برام عزیزه اصلا تا به حال یه داستان هم راجع به مردی که بیماری داشته باشه اون هم از نوع روانی نخونده بودم.
گفتم: ببین موضوعت خیلی جدیده ولی راجع به چه بیماری میخوای...

بهار قربانی · 14/4/17

درود بر مردم سیارهء جدید:
نکته ای بود که به تازگی از طریق دوستی ارزشمند متوجش شدم که قبل از این اصلا به چشمم نمی‌اومد.
رابطهء سن با عقل.
این دوست عزیز اصرار داشت به من بقبولونه که هر چی سن بالا تر میره عقل آدم بیشتر میشه و رفتارها پخته تر.
ولی من که قبول نکردم.
اصلا قبول نمیکنم.
من آدم اهل مطالعه ایَم.
مطمئنم هیچ ربطی بین عقل و سن وجود نداره.
کی گفته یه مرد سی و چند ساله که دوران بچگیش تو انقلاب و جنگ گذشته و الان دکتر متخصصه رفتارش باید پخته و حساب شده باشه؟ کی گفته؟ من کلی داستان خوندم راجع...

بهار قربانی · 20/4/17

اخطار!
اخطار!
مردم سیاره، این یک پیام ساده نیست
ما قصد حمله به سیاره شما را داریم
تنها راه نجات شما کندن یک چاه به عمق یک کیلومتر با دیواره سربی است
تکرار می‌کنم: ما در حال حمله به سیاره شما هستیم.
با اینکه وقت زیادی نمونده ولی می‌گم چرا!
مردم شما خیلی بی انصاف و بی محبتن.
خودم یه نامه نوشتم به فرماندهی و ازش خواستم به سیاره اتون حمله کنه.
اولین داستانی که خوندم و دیدم پدر و مادری بچه اشون رو فروختن؛ با خودم گفتم بعضی از این نمونه های خاص خیلی غم انگیزن. دومین داستان رو که خوندم، با خودم گفتم...

بهار قربانی · 16/5/17

سلام بر مردم سیاره:
از این که به سیاره‌اتون حمله نشد خوشحال شدین نه؟
تمام تدارکات حمله فراهم بود ولی یه ناشناس نامه‌ای بهم نوشت و من رو از اشتباه بیرون آورد.
این ناشناس به من گفت که دلیل تمام این موضوعات غیر متعارف اینه که شما برای سرگرمی داستان می‌نویسید.
این خیلی عالیه!
کاش یکی بود که زودتر این موضوع رو به من می‌گفت.
من تمام مدت فکر می‌کردم مردم سیارهء شما، هدفی برای نوشتن دارن و می‌خوان منظور خاصی رو برسونن.
الان می‌فهمم علت وجود این همه اثر چیه؟
خیلی وقت‌ها با خودم...

بهار قربانی · 6/6/17

سلام مردم سیاره:
خواستم ازتون تشکر کنم.
اما قبل از درست و حسابی تشکر کردن می‌خوام داستان این تشکر کردن رو بگم.
یکی از دوستانم چند وقت پیش مهمون سیارهء شما بود و خیلی اتفاقی وارد یه شهر بی قانون و بی نظارت شد و چندتا داستان گرفت و سوغات برد سیارهء خودمون. این رفیقم از محتوای این داستان‌ها بی خبر بود و از شانس بدش یکی از این رمان‌ها به دست دختر نوجوونش افتاد. شکر خدا که این دختر نوجوون عاقل بود و متوجه شد که خوندن این کتاب مناسب سنش نیست ولی همون دو کلمه‌ای که خونده بود تاثیر خیلی بدی روش گذاشته بود.
از تمام مردهای سیاره...

بهار قربانی · 26/8/18

سلام و درود اعضای سیارۀ جدید!
خیلی وقت بود که داستان‌های سیارۀ شما رو نخونده بودم و خودم رو از این لذت سرشار محروم کرده بودم. اما چند روز پیش طی اتفاقاتی باز مجبور به خوندن شدم و چه خوش اتفاقی بود این خوندن. تمام اعضای خانواده فهمیدن که یه داستان خیلی جذاب دارم می‌خونم چون هر پنج دقیقه یک بار عربده می‌کشیدم و از سفینه‌ام بیرون می‌زدم و بعد از لحظاتی سقوط با سفینه کمکی نجات پیدا می‌کردم و این توفیق نصیبم می‌شد که باز هم بخونم.
علاوه بر تمام اتفاقات خوبی که در داستان‌های دیگه رخ می‌ده یعنی کل‌کل و ناز آوردن‌های بیخود و عاشق شدن‌های ناگهانی و فرارهای برنامه ریزی نشده؛ چیزی در این داستان بود که هیجان...

Afsaneh.Norouzy · 14/5/20

آموزش های این تاپیک به پایان رسید
باتشکر

آموزشی سیارۀ اشتباه

گزینه‌های بیشتر

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

بهار قربانی

امضا : بهار قربانی

Afsaneh.Norouzy

امضا : Afsaneh.Norouzy