گفتگوی آزاد خاطره‌ی..

[Mahsa_rad]

پست هامو زودتر دید :(

 

[نرگس زنده بودی]

یه دختره بود اول گف بابام چنتا شرکت معماری داره اصا ایران نیست و نمیدونم چشمام آبیه و از اون بلف های مسخره ی خز
از اونجام که من ادم رکیم گفتم چقدر دروغ میگی بم گف برو گمشو گدای پاپتی..از اونجا ک داهاتی فک میکنی منم مثل توهم
فک میکرد با بددهنی ادم شاخ میشه
خانومیت رو کلا گذاشته بود زیر پا

 

[Mahtab Rezayat]

این که یکیو ترور کردم یکی دیگه امد بجای اون دعوا.

این خیلی رومخه، خودمم تجربه‌ش داشتم

 

[Mahtab Rezayat]

با دونفر دوست شدم، با یکیشون خیلی صمیمی و اون یکی هم عادی
اونکه باهم عادی دوست بودیم باعث شد بین من و اون یکی دوستم ک صمیمی بودیم هم به‌هم بخوره و از من بدش اومدکلا:/