متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار اگه جادو داشتی و میتونستی باهاش هر کاری بکنی ، چیکار میکردی؟

  • نویسنده موضوع Tara.A
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 894
  • کاربران تگ شده هیچ

Matt~

کاربر قابل احترام
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,634
پسندها
29,213
امتیازها
64,873
مدال‌ها
35
  • #21
ذهن همه رو میخوندم
 
امضا : Matt~

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,755
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • #22
معلم ها رو تبدیل به غورباقه می‌کردم :big-grin:
 
امضا : Death Stalker

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
20,141
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #23
به کشورم کمک می کردم
( قرار نیست که همش به نفع خودمون باشه)
البته بعد از اینکه کل خانواده خالم رو از رو زمین محو می کردم:sisi2:
 

چیستا

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
22
پسندها
177
امتیازها
1,118
مدال‌ها
4
  • #24
یکی از عزیز ترین های خانواده مو دوباره میدم و باهاش بیشتر وقت می گذروندم:sorry::crty::frown:
 
امضا : چیستا

MOBARAKEH

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
820
پسندها
9,216
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
18
  • #25
نامرعی شدن، خواندن ذهن، سفر در زمان
همینا دیگه، اگه بازم به ذهنم رسید میگم
 
امضا : MOBARAKEH

mhi

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • #26
تو زمان سفر می‌کنم ( دلم برای بچگی هام تنگ شده)
ذهن آدما رو میخونم ( حریم خصوصیه درست، ولی خب یک سری ها انقدر دو رو شدن آدم چاره‌ نداره)
پرواز می‌کردم ( تا یک ذره از همه چیز دور باشم)
 
امضا : mhi

afson^_^

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
730
پسندها
12,781
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
سن
20
  • #27
توی زمان سفر میکردم
ذهن دیگران می خواندم
از این کشور میرفتم جایی که کسی منو نشناسه
به همه ی عزیزانم کمک میکردم
و با کمک نیرویی که داشتم به هدفی که همیشه آرزوشو داشتم می‌رسیدم
همینا دیگه یادم نمیاد


اهااا و اینکه به کسی دلنبندم فقط خودم باشم خودم
 
امضا : afson^_^

Dark color

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
535
پسندها
3,403
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
  • محروم
  • #28
آقا تنهایی آدم دق می کنه، یکی دیگه هم باشه بریم ب جنگ خلافکارا:2guns:
اینو شوخی نگفتم، ولی بی شوخی
اگه توی لحظه بخوایم بگیم(الان نه، در کل) تا الان 10،20 نفر رو کشته بودم.
ذهن بعضی ها رو می خوندم که بدونم فکرهام حقیقت داره یا نه. :speetchless:
و به حفاظت از کشورم کمک می کردم.
 
امضا : Dark color

Constantine

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
88
پسندها
728
امتیازها
3,753
مدال‌ها
7
سن
25
  • #29
ذهن خوانی میکردم :979: پرواز :979:تلپورت:979: اب افزاری و................
 
امضا : Constantine

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,047
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #30
پول درست می کردم خیلی زیاد
تمام دوختامو بی زحمت و ایراد کامل میکردم
تمام وسایل نقاشیو ظاهر می کردم
مشکلات تموم اونایی که میشناسمو حل میکردم
دیگه همین
 
امضا : حصار آبی

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
34
بازدیدها
855

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا