روی سایت دلنوشتهٔ عطر دوری |یکتا رستمی کاربر انجمن یک رمان

[Yekta.rostami]

***
خسته‌ام، غمگینم، بی‌تابم؛ هم‌چون صحرا وقتی که
آسمان مدت‌هاست گرفته و او را به بهانه‌ی بارش بازی می‌دهد؛
اما غافل است از دل او؛ دلی که تنها آرزویش قطره‌ای از باران اوست.

 

[Yekta.rostami]

***
کاش می‌فهمیدی، سکوت من در مقابل رفتنت، نشانه‌ی رضایت نیست!
سخن نمی‌گویم تا راه برای بغض و اشک‌های غرورشکنم باز نشود.

 

[Yekta.rostami]

***
دل، خون است؛ اما لبخند به لب می‌زنم.
دیده، گریان است؛ اما لبخند به لب می‌زنم.
حال، خراب است؛ اما لبخند به لب می‌زنم.
کاش روزی اتفاقی بیفتد تا دگر ماسک بدلی خوشی را از چهره‌ام بردارم؛ اتفاق ساده‌ای مثل مرگ!

 

[Yekta.rostami]

***
حرف‌هایم را می‌کشم، درون قلبم؛ نه این‌که مهم نباشند؛ هستند، برای تو اما نه!
سکوت می‌کنم. می‌گویند سکوت هم صدا دارد!
دروغ است. اگر واقعیت بود تا‌به‌حال باید یک شهر از دست فریاد‌هایم دیوانه شده باشند.

 

[Yekta.rostami]

***
رفیق است در اوج بی‌کسی. یاور است در اوج اندوه
و تا هر‌وقت بخواهی در کنارت می‌ماند!
می‌گویند عشق است، اما من می‌گویم تنهایی‌ست.

 

[Yekta.rostami]

***
حماقتی بیش نبود، سکوت من در مقابل رفتنت.
حال، حلال است برای من عاشق؛ مرگی با سقوط تا بی‌نهایت.

 

[Yekta.rostami]

***
قطره‌قطره، از چشمانم می‌بارد!
تاوان تمام سکوت کردن‌هایم.

 

[Yekta.rostami]

***
سکوت خلاصه می‌شود، در وزنه‌ی سنگینی که میان گلویم جای دارد.
بی‌رنگ است، به بی‌رنگی اشک‌های شوری که از دیده‌هایم سرازیر می‌شوند. آن‌زمان که پر از حرفم، اما گوشی برای شنیدنشان ندارم.
سکوت کن دخترک قصه‌های تلخ. فراموش نکن.
آخر همه‌ی قصه‌ها شیرین است.

 

[Yekta.rostami]

***
صدای تیک‌تاک قلبم، مدت‌هاست که به گوش نمی‌رسد؛
گویی که پس از رفتن تو، او هم لباس عزا به تن کرده است.

 

[Yekta.rostami]

***
قدم‌به‌قدم، تمام شد همه‌ی دوست‌داشتن‌هایم!
آرام‌آرام رفتی و من ماندم و یک‌دلی که هنوز هم دیوانه‌وار تو را دوست دارد.
می‌دانی!
عشق به همین اندازه دردناک و به همین اندازه تلخ است.