متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دیالوگ دیالوگ های سریال شهرزاد

  • نویسنده موضوع MARYAM.NAJAFI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 2,237
  • کاربران تگ شده هیچ

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
شهرزاد : من و تو تلاش کردیم دنیامون رو عوض کنیم فرهاد ، ولی دنیامون داره ما رو عوض میکنه !
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #12
مرضیه : این دنیا به هیچ بنی بشری وفا نکرده


هاشم : نه نکرده … اینو وقتی فهمیدم که یه عزیزی رو از دست دادم …


همین جوریاس که قلب آدما هی ته می گیره ….دهی ته میگیره تا بالاخره یه جا می سوزه و تموم میشه ... اون وقت دیگه حتی حوصله خودتم نداری !
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #13
قباد : من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم.


بزرگ آقا: … هر چی سرت بیاد حقته، الانم پاشو گمشو از این اتاق برو بیرون، دیگه نمی خوام ریختتو ببینم.


قباد: آره خب، عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده.
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
فرهاد: شهرزاد دلم می خواست یه صدایی داشتم که همه می شنیدند. داد می زدم می گفتم ما تو یه جای غریبی از تاریخیم. بعدها سد سال بعد، مردم این روزها یادشون می مونه. این روزها خیلی ملتهبه شهرزاد!


شهرزاد: آره ملتهبه، ملتهب و بلاتکلیف! چه خواب بدی من دیدم دیشب!


فرهاد: می خوای برات تعبیرش کنم؟


شهرزاد: نه، اصلا حتی نمی خوام تعریفش کنم!


فرهاد: خیلی خب، تعریفش نکن ولی یادت باشه دکتر مصدق تاب میاره این همه هجمه را! خصوصا الان که شاه گذاشته از مملکت رفته بیرون.


شهرزاد: این یعنی طرفدارای شاه هم ممکنه جری تر شده باشن.


فرهاد: این یعنی اختیار تام برای دکتر مصدق و دکتر فاطمی. خصوصا این که دکتر فاطمی پیشنهاد خلع سلطنت کرده. یعنی دموکراسی و جمهوری.


شهرزاد: فکر نمی کنی این تندروی ها ممکنه باعث شه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #15
قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟


شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا.
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #16
شهرزاد: گاهی آدم تو جنگ با خودش، باید اونقد پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش!!


اون وقت …از دل اون ویرونه یه نوری ، یه امیدی، یه جراتی، جرقه می زنه …!
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #17
دوست فرهاد: دوست داشتن کسی که نه بشه ترکش کرد نه بشه عوضش کرد جهنمه …
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #18
قباد : موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم.


شهرزاد : خواهش می کنم انقدر ت*جاوز نکن به حریم این کلمه ی مظلوم بی پناه. تو عاشقی؟ تو عاشقی واقعا؟ عاشق چیزی رو با چیزی تاخت نمی زنه … عاشق انقدر ترسو نمیشه که هنوز هایی به هویی نرسیده اینجوری آدمو تنها ول کنه بره.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #19
شعر بنویسیم که چی بشه؟
جایی در قسمت دهم، فرهاد با آذر در کافه نادری به گفت‌وگو مشغول است. فرهاد از آذر می‌خواهد که به دغدغه‌های روزگار پایند باشد. این دیالوگی است که بین آنها شکل می‌گیرد:

فرهاد: از تاریخ نویسای ما که بخاری بلند نمیشه. ممکنه هنر و ادبیات بتونه تصویر واقعی تری از نسل ما به نسل های آینده منتقل کنه.
رویا: بعد این تصویر واقعی به چه دردشون می خوره؟!
فرهاد: ممکنه اونا دیگه اشتباهات مارو تکرار نکنن.
 
امضا : MARYAM.NAJAFI

MARYAM.NAJAFI

کاربر فعال
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,277
پسندها
40,090
امتیازها
64,873
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #20
شهرزاد :اگه دوسش دارین حفظش کنین با چنگ و دندون. چون زمان که می گذره هیچ چیز سخت از ، از دست دادن کسی نیست که برای از دست ندادنش باید با جون و دل می جنگیدین …
 
امضا : MARYAM.NAJAFI
عقب
بالا