لب من غنچه لبهای تورا میکارد
باز لبهای مرا مهمان کن
تا ز گلنوش لبانت، بگیرند رنگی
از همان رنگ که لبهای تو در بر دارد
تو که خوب میدانی
رنگ لبخند من از سرخی گلخند تو بود
اینچنین رنگ فقط، رنگ صداقت دارد
باز لبهای مرا مهمان کن
لب من، گر ز نُت خنده ی تو می رقصد
نغمه ی شاد لبان تو شنیدن دارد
تو که خوب میدانی
لب نی، گرزلب من نالد
لبم از تلخی لبها شکایت دارد
باز لبهای مرا مهمان کن
بر سپیدی لبانت چون بوم
نقش زیبای تبسم کشیدن دارد
تو که خوب میدانی
قصه ی غصه ی لبهای مرا
لب ز همدردی لبها حکایت دارد
باز لبهای مرا مهمان کن
لب من، تشنه ی لبخند تو بود
لب تو، چشمه ای از آب حیات
تو که خوب میدانی
حکمت خشکیدن لبها را
لب به نوشیدن لبخند لب عادت دارد
باز لبهای مرا مهمان کن
یاد هربار که لبخند زده ای
همچو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.