- ارسالیها
- 3,577
- پسندها
- 7,183
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
از قافله جا ماندم تا هم قَدَمت باشمدل بـه زندگی نسپارم،بـه صد فریب
میپوشم از کرشمۀ هستی نگاه را
هر صبح و شب چهره نهان میکنم بـه اشک
تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را !
تا در طبق تقسیم راضی به کَمَت باشم
آفت که به جانم زد کِشتم همه گندم شد
سهم کم من از سیب نان شب مَردم شد
علیرضا اذر