تصادف اول رمان رو یادتون رفت یا من ندیدم.
دختره میزنه به یه ماشین مدل بالا، یه موقع پولشو داره، یه موقع نداره
در هر صورت یه کل کلی سر صحنه تصادفه. جالبیش اونجاست دست سرنوشت باعث میشه هم رو توی دانشگاه هم ببینن! دیگه خر بیار باقالی بار کن.
تصادف اول رمان رو یادتون رفت یا من ندیدم.
دختره میزنه به یه ماشین مدل بالا، یه موقع پولشو داره، یه موقع نداره
در هر صورت یه کل کلی سر صحنه تصادفه. جالبیش اونجاست دست سرنوشت باعث میشه هم رو توی دانشگاه هم ببینن! دیگه خر بیار باقالی بار کن.
مردای نزدیک ما این جورین یا فقط توهمات خودمه؟
نهایت هنرشون یه تخم مرغ پختنه و لیوان اب برداشتن (البته به جز پدرم)
اینم نکته مهمیه که توی بیشتر رمان ها آشپزی دختر و پسر حرف نداره. موقع مریضی پسر سوپ درسته می کنه بیا و ببین.
دختر هم که تا دیروز پا روی پا مینداخته توی خونه، چه فسنجونی بار گذاشته برای همسر!
از این سه تا دختر، یکیشون به دو تای دیگه خیـانت می کنه یواشکی با اون پسره قرار میذاره.
بعد دوتای دیگه دارن خودشون تیکه پاره میکنن که چه بلایی سر اینا بیارن
از این سه تا دختر، یکیشون به دو تای دیگه خیـانت می کنه یواشکی با اون پسره قرار میذاره.
بعد دوتای دیگه دارن خودشون تیکه پاره میکنن که چه بلایی سر اینا بیارن
مردای نزدیک ما این جورین یا فقط توهمات خودمه؟
نهایت هنرشون یه تخم مرغ پختنه و لیوان اب برداشتن (البته به جز پدرم)
اینم نکته مهمیه که توی بیشتر رمان ها آشپزی دختر و پسر حرف نداره. موقع مریضی پسر سوپ درسته می کنه بیا و ببین.
دختر هم که تا دیروز پا روی پا مینداخته توی خونه، چه فسنجونی بار گذاشته برای همسر!
یه سوالی خیلی فنی
چرا ساعت ۱۱ ظهر یادش میاد باید فسنجون درست کنه
ساعت ۱۲ هم اماده میشه
د اخه لامصب فسنجون ۳ ساعت طول میکشه تا جا بیوفته تو چطور توی ۱ ساعت امادهاش کردی
یه سوالی خیلی فنی
چرا ساعت ۱۱ ظهر یادش میاد باید فسنجون درست کنه
ساعت ۱۲ هم اماده میشه
د اخه لامصب فسنجون ۳ ساعت طول میکشه تا جا بیوفته تو چطور توی ۱ ساعت امادهاش کردی