متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار ویژگی های دختر نقش اصلی رمان ها...نخونی از دستت رفته ها.

  • نویسنده موضوع Sepideh.T
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 530
  • بازدیدها 11,995
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mhi

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • #461
روش نوین خواستگاری
ماشین میزنه به پسره، دختره میاد بالا سرش، پسره میگه با من ازدواج می‌کنی؟
استپ
الان اون به هوشه؟ واقعاً به فکر ازدواجه تو این وضعیت؟ اصلا دهنش باز میشه که این جمله رو بگه؟
 
امضا : mhi

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,978
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #462
آره بابا دقیق میشه گفت تمام رمان‌های طنز اولشون اینجوریه که با صدای خرکی موبایلشون از خواب بلند میشن و میگن اوف کی این لامصب رو اینجا گذاشته....من را از خواب ناز بلند کرده
عمه‌ی محترمش~_~
 

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,978
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #463
شما اینو بخونید بفهمین یعنی چیییییییی
لامصب‌ اسمه‌ یا طومار‌ اژدها
 

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,978
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #464
شما اینو بخونید بفهمین یعنی چیییییییی
بازم‌ دست منتقدامون‌ درد نکنه
 

`Diaco

کاربر فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,542
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سن
18
  • #465
امضا : `Diaco

`Diaco

کاربر فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,542
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سن
18
  • #466
طرف دختره یهو جلوش غش می‌کنه هنوز پارت دوم نشده میگه قلبم به تپش افتاده و الانه که پس بیوفتم....می‌خوامممممممم بیوفتی بیام خرماتو بخورم...
بعدش میره بیمارستان دختره خجالت میکشه بعدش پسره که عاشقش شده باهم ازدواج می‌کنن و به هم اعتراف می‌کنن و هنوز به پارت سوم نرسیده به قول یکیتون مورد عنایت قرار می‌گیره
 
امضا : `Diaco

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
20,141
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #467
شما اینو بخونید بفهمین یعنی چیییییییی
خیلی خنده‌دار بود نقداشون:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

mhi

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • #468
برای اولین بار مادر شوهرش رو دیده میگه مادر.
زندایی من تا یک سال می‌گفت خاله
 
امضا : mhi

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,978
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #469
طرف دختره یهو جلوش غش می‌کنه هنوز پارت دوم نشده میگه قلبم به تپش افتاده و الانه که پس بیوفتم....می‌خوامممممممم بیوفتی بیام خرماتو بخورم...
بعدش میره بیمارستان دختره خجالت میکشه بعدش پسره که عاشقش شده باهم ازدواج می‌کنن و به هم اعتراف می‌کنن و هنوز به پارت سوم نرسیده به قول یکیتون مورد عنایت قرار می‌گیره
پرستار لوس و ننر‌ هم میاد به‌ پسره میگه خواهرتونه‌
دختر اخماش‌ میره تو هم‌
پسره هم میگه‌
نه خانم همسرمع‌
بابا خفه شو زر نزن‌ بزمجه‌
دو روز نیست میشناسیش‌
فوری شد زنت :610591-c11e122cb97c209cf958c2571c5cd6ee:
 

`Diaco

کاربر فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,542
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سن
18
  • #470
پرستار لوس و ننر‌ هم میاد به‌ پسره میگه خواهرتونه‌
دختر اخماش‌ میره تو هم‌
پسره هم میگه‌
نه خانم همسرمع‌
بابا خفه شو زر نزن‌ بزمجه‌
دو روز نیست میشناسیش‌
فوری شد زنت :610591-c11e122cb97c209cf958c2571c5cd6ee:

وسط رمان که دختره غش می‌کنه یهو با دعای کسانی که رمان رو می‌خونن دختره زنده میشه و باز هم مورد عنایت قرار می‌گیره و پسره یهوووووووووووووو میره بغلش می‌کنه و میگه عشق بی‌تربیت من دوست ندارم که هیچ‌‌...حالم ازت بهم نمی‌خوره که هیچ...دوست دارم...
اینگونه رمان را هیجانی می‌کنند و ژانر را به هیجانی تغییر می‌دهند
 
امضا : `Diaco
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Sepideh.T
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا