متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه •●• یـک جـرعه کتـاب •●•

  • نویسنده موضوع Aryana_gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 282
  • بازدیدها 11,119
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #1
… ذهن به کتاب احتیاج داره همون طور که شمشیر به سنگ شمشیر تیز کن.» تیریان با انگشت روی جلد چرمی کتاب زد و ادامه داد:« برای همینه که من اینقدر کتاب میخونم جان!»

نغمه آتش و یخ_جرج آر.مارتین
 
آخرین ویرایش
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #2
به همین سادگی
آدم اسیر می شود و هیچ کاری هم نمی شود کرد
نباید هرگز به زنان و مردان عاشق خندید
همین جوری
دوتا نگاه در هم گره می خورد
وآدم دیگر نمی تواند در بدن خودش زندکی کند
می خواهد پر بکشد


سال بلوا_عباس معروفی
 
آخرین ویرایش
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #3
ما روزگار خویشتنیم، زمان و زمانه ی خویشتنیم، و جایگاه خویشتن.
ما نفس زندگی هستیم، و ماده ی زندگی، و روح زندگی…
آیا زندگی را چگونه می خواهی؟
ما را آن گونه بخواه، و ما را آنگونه که می خواهی بساز!
از همین امروز…
از همین حالا…


چهل نامه ی کوتاه به همسرم_نادر ابراهیمی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #4
باید قبل از مرگ در چیزی چنگ بیندازم. باید قبل از مرگ ناخن هایم را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین می کشند به یادگاری شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن خودم را جا بگذارم. اگر امروز چیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته باخبر خواهد شد؟ اگر جای پای مرا دیگران نبینند، من دیگر نیستم.
اما من نمی خواهم نباشم. نمی خواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمی خواهم مثل بیشتر آدم ها که می آیند و می روند و هیچ غلطی نمی کنند، در تاریخ بی خاصیت باشم. نمی خواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم


روی ماه خدا را ببوس_مصطفی مستور
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #5
عزیز میگه مردها، هرقدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پولدار بشن باز هم مثل بچه ها هستن،
زود قهر میکنن، زود پشیمون میشن و زود هم آشتی میکن. ممکنه جلوی زنا چیزی نگن اما تنها که شدن شروع میکنن به بغض کردن؛ برای همینه که کسی گریه مردها رو نمی بینه.
زنهاهم هرچقدر کوچیک باشن، اما مادرن و پناه مردها هستن. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستن..


روى ماه خدا را ببوس_مصطفی مستور
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #6
ولی حتی وقتی خودم و بدبخت حس میکنم هم این آرزو رو ندارم که کاش به دنیا نمی اومدم! هیچی بدتر از نبودن نیست!

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد_اوریانا فالاچی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #7
اساسا، شبکه ی اجتماعی روی زمین بسیار محدود بود. برخلاف وونادوریا، اینجا تکنولوژی هم زمان سازی مغز نبود، در نتیجه مشترکان نمی توانستند به عنوان بخشی از شعور جمعی واقعی از طریق تله پاتی باهم ارتباط برقرار کنند. آن ها نمی توانستند به رویا های هم قدم بگذارند و گشتی بزنند، ظرافت های خیالی را در چشم اندازی اسرار آمیز و متروک حس کنند. روی زمین، شبکه اجتماعی عموما همراه است با نشستن پشت کامپیوتر فاقد شعور و تایپ کلماتی در مورد نیاز به یک قهوه و خواندن این که آدم های دیگر هم به قهوه نیاز دارند، در حالی که یادت می رود واقعا قهوه درست کنی. این برنامه ی اخباری بود که منتظرش بودند. این برنامه ای بود که می توانست تمام خبر هایش در مورد آن ها باشد....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #8
ﮔﻔﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻫﻤﻪ، ﻫﻤﻪ ﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﻴﺎ، ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻔﺖ ﻭ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﻣﻴﻜﻨﻪ. ﮔﻔﺖ ﭘﺮﻭﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻪ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺶ باشه..

ﻣﻦ ﮔﻨﺠﺸﻚ نیستم_مصطفی ﻣﺴﺘﻮﺭ
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #9
عینک ﺭﺍ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﻮﻱ ﺟﻴﺐ ﻛﺘﺶ ﺍﻣﺎ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ. ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﻛﻴﻒ دستی ﻫﻤﻪ ﺯﻥ ﻫﺎ ﻣﻘﺪﺳﻪ. ﺷﺮﻁ ﻣﻴﺒﻨﺪﻡ ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺗﻮی ﻛﻴﻒ دستی ﺯﻥ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﻭ ﭼﻚ ﺑﺎنکی ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺗﻠﻔﻦ های وحشتناک ﻭ ﭼﻴﺰهای ﻛﺜﻴﻒ ﺩﻳﮕﻪ ﭘﻴﺪﺍ کنی. ﺗﻮﻱ ﻛﻴﻒ دستی ﺯﻥ ﻫﺎ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﻛﻠﻴﺪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻳﻪ ﺁﻳﻨﻪ ﻛﻮﭼﻮﻟﻮ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﮒ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ کاغذی ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﻋﻄﺮ ﻭ ﻳﻪ ﺭژﻟﺐ ﻭ ﭼﻨﺘﺎ ﻋﻜﺲ ﻭ ﻳﻪ ﺫﺭﻩ ﭘﻮﻝ. ﺍﻣﺎ ﺗﻮﻱ ﻛﻴﻒ ﻣﺮﺩﻫﺎ چی ﻫﺴﺖ؟ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ کردی؟

ﻣﻦ ﮔﻨﺠﺸﻚ ﻧﻴﺴﺘﻢ_مصطفی مستور
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #10
…توی این مدت که مرا آورده اند اینجا سعی کردم فراموشش کنم اما نتوانسته ام.سعی کردم خم شوم روی خودم تا نیمی از خودم را پاک کنم اما نتوانسته ام.بعضی ها همه ی خود را پاک میکنند و می روند. لابد میتوانند. من نمیتوانم…

من گنجشک نیستم_مصطفی مستور
 
امضا : Aryana_gh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا