مباحث متفرقه •●• یـک جـرعه کتـاب •●•

[Aryana_gh]

افشای بی عدالتی كافی نيست. برای از بين بردن آن بايد جان نثار كرد

راستان_ آلبرکامو

 

[Aryana_gh]

زندگى، این واژه پنج حرفى پر است از پله هایى که خواسته یا ناخواسته مارا با خود همراه میکند. با آنها یا باید همراه شد یا هموار. کسانى که همراه این راه شوند آگاهانه دست به تغییراتى زده و سرنوشت خودرا رقم میزنند، در غیر اینصورت زندگى آنهارا هموار کرده و آنگاه تنها مسیرى میشوند براى عبور دیگران

پله ها_ افروز صمدى

 

[Aryana_gh]

ما همان لحظه ای که کور شدیم، کور بودیم. ترس ما را کور کرده و همین ترس ما را کور نگه می دارد

کوری_ ژوزه ساراماگو

 

[Aryana_gh]

هر روز خداوند همراه با خورشيد لحظه ای به ما ارزانی ميدارد كه در آن امكان تغيير آنچه كه موجب بدبختی ماست، وجود دارد. هر روز ما وانمود می كنيم كه متوجه وجود اين لحظه نيستيم. وانمود مي كنيم كه امروز شبيه ديروز و شبيه فرداست. اما كسی كه متوجه روزی كه در آن زندگی ميكند هست، آن لحظه جادوئی را كشف ميكند. اين لحظه شايد در چرخاندن كليد در قفل نهفته باشد

در ساحل رودخانه پيدرا نشستم و گريستم_ پائولو كوئيلو

 

[Aryana_gh]

هر اندازه نفرت از خود و احساس گنا.ه ما کمتر باشد،میزان کامیابی ما در همه ی زمینه های زندگی بیشتر خواهد بود

شفای زندگی_ لوییز هی

 

[Aryana_gh]

زندگی بدون حضور کودک درون، احساس تهی بودن را بر جا می نهد؛ این احساس را که زندگی مان فاقد چیزی است. آنگاه می کوشیم این احساس خلاء را با سایر انسان ها و اشیاء و مکان ها و فعالیت ها و تجربه هایی بیرون از خویشتن پر کنیم.
شاید به درازا بکشد تا به بی تاثیر بودن این راه حل پی ببریم. موثر واقع نمی شود، زیرا غیاب آن چیزهای بیرونی، علت احساس خلاء نبود. دلیل راستین این بود که کودک درونمان مخفی شده بود.به همین دلیل، اتصال خود را با خودمان و دیگران و خدا از دست داده بودیم.
با اتصال به کودک درونمان _ که خویشتن راستین ماست _ کار به آخر می رسد. یعنی شفا می یابیم و دیگر بار، با احساس وصل به پروردگارمان _ به خودمان، به دیگران، به جهان و به هستی _ از توفیق آرامش و شادمانی کامروا می...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Aryana_gh]

سکوتش مهم ترین سلاحش بود. آدم نمیتواند با موجودی که حرف نمیزند بداخلاقی کند. میگفت این بازی (رولت روسی) فکرش را راحت میکند. در واقع اینقدر درگیر میکند که از فکر های بیخود ازاد میشود. فکر هایی که هیچوقت درباره شان حرف نمیزد

رولت روسی_کامران محمدی

 

[Aryana_gh]

دستور گرفتن خوب بود، زیرا نیازی به فکر کردن نداشت_ تنها اطاعت می خواست

یازده دقیقه_ پائولو کوئلیو

 

[Aryana_gh]

در آینه به خودم نگاه کردم.
تا به حال که مراعات همه چیز را کرده بودم نتیجه ای که می خواستم نگرفته بودم.
پس چه خوب که برای یک بار هم شده نگران معیارهای تعریف شده نباشم.
باید دل به دریا زد.
جمله ای در جایی خوانده بودم که «من از اشتباهاتم رضایت بیشتری دارم چون انتخاب خودم هستند »
من از این حرف زدن و بودن کنار او حس خوبی داشتم، حتی اگر اشتباه بود.

کنج بهشت_ تکین حمزه لو

 

[Aryana_gh]

آموخته ام که وابسته نباید شد
نه به هیچ کس، نه به هیچ رابطه اى
واین لعنتى نشدنى ترین کارى بود که آموخته ام!

گریز دلپذیر_ آنا گاوالدا