تنهایی از آن نیست که آدم کسانی را در اطرافش نداشته باشد . از اینست که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم می پندارد از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست . اگر انسان بیش از دیگران بداند تنها میشود.
من آن چیزی نیستم که برایم اتفاق افتاده . آن چیزی هستم که انتخاب میکنم بشوم.
***
اگر چیزی هست که می خواهیم در کودکان تغییر کند . باید اول آن را بررسی کنیم و ببینیم که آیا چیزی نیست که بهتر است در خودمان تغییر کند.
بدون آزادی . اخلاق نمی تواند وجود داشته باشد.
***
کفشی که اندازه پای کسی است . پای کس دیگری را اذیت می کند ؛ هیچ دستورالعملی برای زندگی کردن که مناسب همه باشد وجود ندارد.
شخص با تجسم اشکال نورانی به روشنایی دست نمی یابد . بلکه با آگاه شدن به تاریکی به روشنایی می رسد.
***
چیزی به اسم درونگرا یا برونگرای محض وجود ندارد. چنین شخصی سر از آسایشگاه روانی در خواهد آورد.