بابای خوبم!
بابای عزیزم!
چرا آن دو چشمانت را بستهای؟
چرا مانند قبل نیستی؟
چرا با دخترت، دوردانهات سخن نمیگوییی؟
میخواهی من هم حرف نزنم؟
باشد.
من هم دیگر نه چشمانم را باز میکنم نه حرف میزنم
خوب است؟
من هم میایم پیشت
خوب گوش کن!
صدای قدم ها؛
صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛
کسی می گوید بیا!
چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی.
چون تو خوب این صدا را می شناسی.
صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا...
خوب گوش کن!
صدای قدم ها؛
صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛
کسی می گوید بیا!
چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی.
چون تو خوب این صدا را می شناسی.
صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا...