شعرکده تبسم فصل‌ها

[SAN.SNI]

از تو حرف میزنم
چنان نوبرانه میشوم
که بهار هم
دهانش آب می افتد...

"احمد شاملو"

 

[SAN.SNI]

نفس میکشم با تمام وجود
هوا پر شده از بهار و بهشت
دو تا سیب بردار و همراه من
بیا تا خیابون اردیبهشت

"علیرضا بدیع"

 

[SAN.SNI]

بوی مطبوعِ گل و
منظره‌ای رو به بهار
پنجره پشتِ خودش
یک من‌ و‌ تو کم دارد...

"علیرضا صادقی"

 

[SAN.SNI]

خرداد بیچاره
هنوز بهار است، اما
نه باران دارد
نه شکوفه
مثل من که هنوز عاشقم، اما
نه تو را دارم
نه نشانت را


"راحیل نیکفر"
(همون همیشگی)

 

[SAN.SNI]

و شهریور
عاشقی بود
مردد بین ماندن و رفتن
مسافری که
با یک چمدان می آید
و با یک چتر می رود...

‌‌
"‌‌ زکیه خوشخو"
(..)

 

[SAN.SNI]

تو این گرما بیا دیوونه گردیم
تو حوض آب یخ وارونه گردیم

که این گرمای سوزان کشت ما را
برای هم بیا هندونه گردیم !

 

[SAN.SNI]

فصل تابستان است
سایه ای می جویم
سایه ای پر الفت
کوچه ها گرم کلام
خانه ها گرم سخن...

 

[SAN.SNI]

این طرف تر
در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا
فصل تابستان است
می نویسم شعری
از زبان سهراب
و خدایی که در این نزدیکی است ...

"هستی شمس"

 

[SAN.SNI]

آه خدایا , خدایا آه
چرا من باز مانده ام, باز از راه
تابستان است و چنین سردم ؟
آخر آسان نبود من دردم


"طاها"

 

[SAN.SNI]

ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما
ما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ما

ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا
تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما

تا سبزه گردد شوره‌ها تا روضه گردد گورها
انگور گردد غوره‌ها تا پخته گردد نان ما

ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل
آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما

شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها
تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما

ای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسد
تا ره بری سوی احد جان را از این زندان ما

در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب
روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما

گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را
سلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ما

کو دیده‌ها...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.