«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

شعرکده تبسم فصل‌ها

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 438
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
خوشترین ایام من دردوران قدیم
بودفصل تعطیلی تابستانم

سیرروستای پدرمی رفتم
شادوخندان اندرآن باغ بزرگ روستاهمره بادوستان میگشتم

هرطرف سبزه وگل میدیدم
هرطرف گل به چمن میدیدم

گلای خوشبورامیچیدم
میان آنهمه گل .من گل خویش رامی دیدم

مدتی قامت رعنای گلم کاویدم
گل اسیرمن ومن دربغلم گل بوسیدم

لحظه ای نفسم هم نفس گل .عشق بوییدم
گل چومی خندیدمن نیزبه گل خندیدم

کمی هم رقصیدم
بعدآن چندقدمی رفتن گل پاییدم

نرمی وگرمی آن شاخه ی گل همه راوهمه رابرتن خویش مالیدم
هرطرف گل برفت درپی اوچرخیدم

این گذشت وبعدایام دگرنشان ازگل خودپرسیدم
گل به بستان ندیدم

ازغم وغصه به خودلرزیدم

همچوبرگی به خزان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdllix

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #12
آن ماه که گفتی ملک رحمانست
این بار اگرش نگه کنی شیطانست

رویی که چو آتش به زمستان خوش بود

امروز چو پوستین به تابستانست
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdllix

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #13
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی

کاش چون پاییز بودم … کاش چون پاییز بودم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #14
تنها تر از یک برگ
با بار شادیهای مهجورم
در آبهای سبز تابستان
آرام میرانم
تا سرزمین مرگ
تا ساحل غمهای پاییزی
در سایه ای خود را

رها کردم...
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #15
این شعر را برای تو میگویم
در یک غروب تشنه تابستان
در نیمه های این ره شوم آغاز

در کهنه گور این غم بی پایان
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #16
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌های تازه بیارد، خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل‌ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند


"علیرضا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #17
اندک اندک می‌شود فصل خزان
فصل رنگ و باد و باران، شعر نهان

با دو صد رنگین کمان رنگ‌ها
با خروشی از دل فریادها

با سکوتی چون سکوت عاشقان
با خروشی چون خروش آسمان

نرم نرمک می‌رسد اینک خزان
فصل رنگ و آشتی و عشق زمان

با صدای خش خش برگ‌ها، بر بادها
می‌کشد دل را سوی دلدارها

"عبدالعلی نظافتیان"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #18
می‌پسندم پاییز را
که معافم می‌کند
از پنهان کردن
دردی که در صدایم می‌پیچد ُ اشکی که در نگاهم می‌چرخد
آخر همه می دانند

سرما خورده‌ام ...
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #19
دوباره پاییز
اما نه ((فصل خزان)) زرد!
دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد!
دوباره پاییز
فصل زیبای سادگی

دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی ...
 
امضا : SAN.SNI
عقب
بالا