نقد همراه رمان هوقار |نگین عظیمی فشی نویسنده افتخاری/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROEE
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 342
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,591
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
مشاهده فایل‌پیوست 286482
با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان «هوقار» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از جمله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

Niyosha22

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/9/19
ارسالی‌ها
3,078
پسندها
29,711
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
سطح
29
 
  • #2
نقد همراه رمان هوقار| شورا نقد یک رمان
Niyosha22
پست#۶
شهر در خفقان عجیبی فرو رفته است!
تمام مردم به یکدیگر شک دارند،(به نظر میاد نقطه مناسب‌ترباشه) فرقی ندارد، دلاک، بنا، قصاب، معتاد یا حتی آژان‌ها و مسيولین(مسئولین) شهربانی همه به هم شک دارند و در محله‌هایی نظیر محله‌ی ما، اوضاع به مراتب بدتر است. منتظرند تا یک نفر در مورد سیاست، اعلامیه‌ها یا حتی اعلی‌حضرت کلامی بگوید تا او را لو بدهند و مژدگانیِ دهان پُرکنی از مزدوران حکومتی بگیرند!
گروهک‌های ریز و درشت زیادی، مثل همینی که مریم در آن فعالیت دارد در گوشه و کناره‌های شهر مشغول به دفاع از حق و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

Niyosha22

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/9/19
ارسالی‌ها
3,078
پسندها
29,711
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
سطح
29
 
  • #3
#پست۱۵
- خواستم سوپرایزت کنم اما مثل این‌که...
کیانوش حرف دختر را می‌برد.
- این چه حرفیه... .
سمت او می‌رود و دستش را پشت کمر دختر قلاب می‌کند:(لحن کارکتر رو توصیف کنید)
- با دخترِ عمه گٌلى آشنا شو!
انگشت اتهام‌اش را سمتم می‌گیرد:
- مه گل
دختر با چشم‌های از حدقه بیرون زده نگاهم می‌کند:
- وای باورم نمی‌شه عمه جون، دختر داشته باشن!
به ناچار می‌ایستم و لبخندی تصنعی می‌زنم. دختر به گرمی دستم را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

Niyosha22

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/9/19
ارسالی‌ها
3,078
پسندها
29,711
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
سطح
29
 
  • #4
پست#۲۱
موهایم بین چنگال قدرتمند کیانوش محاصره می‌شوند و فریادم تا انتهای دریاها می‌رسد.از حس ترس و یا هر حس دیگه‌ای که شخصیت داره بگید.
دستش را محکم روی دهانم فشار می‌دهد و انگشت اشاره‌ی دست دیگرش را به نشانه‌ی تهدید برایم تکان می‌دهد.
- دستم رو بر می‌دارم ولی اگه جیغ بزنی، به خداوندی خدا با همین دستام خفت می‌کنم پریدخت!
وحشت از نوک انگشتان پاهایم به سمت قلبم حرکت می‌کند و مثل این که زنبوری در جمجمه‌ام لانه کرده باشد گوش‌هایم وز وز می‌کنند.
- فهمیدی؟
پلکی می‌زنم و دستان او از ل**ب‌هایم جدا می‌شوند ،_علامت با کلمه‌ی قبلش فاصله نداره_ هوا را مثل لذیذترین غذای دنیا می‌بلعم و به چشم‌های در خون شناور کیانوش خیره می‌شوم.
- نادون، احمق، می‌فهمی داری چه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22
عقب
بالا