متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان گره کور|Fzramacani70/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 272
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg
با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان «گره کور» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از جمله تغییر موضوع داستان، تغییر عنوان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • #2
نقد همراه پارت 4
- این‌جا رو نگاه کن.(!)
با چشم‌هام انگشتش رو دنبال کردم. واقعا چرا دکتر‌‌ها همه‌ی مشکلات را در مغز انسان می‌بینن و کمی احتمال نمی‌دن که شاید قلب اون به درد اومده.(؟)( در اینجا بهتره کمی توصیفات رو بسط بدید از حالات بیشتر استفاده کنید حالت اعتراض و خشمگینی که خواننده به درک کامل برسه) از بیمارستان خارج شدم(،) چشمم به بچه‌هایی خورد که چگونه(چگونه نیاز نیست) دست در دست پدر و مادر در خیابون راه می رن(می‌رن). پدر مادر چه کلمه‌ی غریبی(!) کلمه‌ای که ۱۲ ساله ازش استفاده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • #3
نقد همراه پارت پنج
با کلید در رو باز کردم و وارد شدم و(،) لباس‌هام رو عوض کردم و یه بلیز( بلوز) آستین کوتاه جذب پوشیدم.به لطف باشگاه ه*ی*ک*ل‌م خوب بود و با این لباس سیکس پکام ج*ل*و*ه داده می‌شد.(نیاز به توصیفات ظاهری وسیع تر) صدای زنگ اومد در رو باز کردم و میز بزرگ کنار خونه رو جابه‌جا کردم و وسط گذاشتم‌. یکدفعه صدای کسرا اومد که(که نیاز نیست باید بگید (و)) گفت:
- بابا پهلوون.((!)علامت تعجب میخواد)
(توصیف حالات)
- اِ کی اومدی بالا؟ بیا بشین تا یه چیزی بیارم بخوریم![COLOR=rgb(243, 121...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀
عقب
بالا