متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان اتفاق عجیب | مارال/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 241
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg
با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان «اتفاق عجیب» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #2
نام رمان: اتفاق عجیب
عنوان رمان مناسب نیست باید عوض بشه.
نام نویسنده: مارال
ژانر: ترسناک، علمی تخیلی
خلاصه:
داستان درمورد دختری هست که یک پلیس و توی بخش جنایی کار می‌کنه و به خاطره یک ماموریت به یک شهر کوچیک با مردمانی که قبل از اتفاقی که افتاده بوده شاد و صمیمی بودند میره، ولی حالا نه از آن شادی خبری هست و نه از آن صمیمیت، همه از هم فرار می کنند
مقدمه:

به تمامِ اتفاقات خوبِ در راه مانده،

به تمامِ روزهاى شيرينِ نيامده،

به لبخندى كه يكـ روز بر دلمان مينشيند،

به اجابت شدنِ دعاهايمان،

به برآورده شدنِ آرزوهايمان،

به محو شدنِ غم هاى ديرينه مان،

من دلم روشن است ..

روزى از راه ميرسد و ما براى يكـ روز هم كه شده، آنچنان كه بايد زندگى ميكنيم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #3
توی پیاده رو به سمت یک خانم با بچش رفت تا ازشون بپرسه که کلانتری کجاست؟! ولی اون زن دست بچه‌اش را گرفت و فرار کرد و به خانه اش رفت.(خب این واکنش مسلما یکم عجیبه زاویه دید شما فقط به اتفاقات بیرونی رمان دید داره پس شما نمی‌تونید از احساسات شخصیت بگید؛ اگر اینطوره لطفا از حرکات شخصیت صحبت کنید. مثلا بگید شخصیت ابروهاش به خاطر این واکنش بالاپرید و گوشه لبش رو به دندون گرفت.) ملیسا به رفتن اون زن نگاه کرد می‌خواست به دنبالش برود که کسی پشت سرش سرفه ای مصلحتی کرد و گفت:
- سلام شما باید اون ستوان جدیده باشید که قرار بود بیاد اینجا.
ملیسا با تعجب به او نگاه کرد و گفت:
- سلام شما از کجا فهمیدید و کی هستین؟!
(نویسنده عزیزم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #4
شما باید روی توصیف مکانتون خیلی کار کنید بنده به عنوان مخاطب نمی‌تونم بفهمم الان کاراکترها کجا هستند! ضمنا از استعداد خوبتون توی شخصیت پردازی کامل استفاده کنید.
کاراکترها باید خصوصیات اخلاقی متفاوتی داشته باشند!
 
امضا : GHAZAL NAROUEI
عقب
بالا