روانشناسی اجتماعی وقتی می‌خواهید تصمیم بزرگی بگیرید، به عواقبش فکر نکنید!

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 144
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
گاهی باید، بدون قطعیت، قدم برداشت به‌سوی آینده‌ای که ازپیش نمی‌دانیم چگونه خواهد بود
وقتی می‌خواهید تصمیم بزرگی بگیرید، به عواقبش فکر نکنید!
وقتی داروین می‌خواست ازدواج کند، تصویر خیال‌انگیزی در ذهن داشت: «همسری خوب و مهربان که روی مبل نشسته، آتشی که روشن است، و شاید موسیقی و کتابی هم در کار باشد». به همین اندازه کارتونی و غیرواقعی. اما می‌شود پرسید: مگر چه کار دیگری از دستش برمی‌آمد؟ مگر ما آدم‌ها پیش از اینکه کار‌های بزرگ را واقعاً تجربه کنیم، چقدر می‌توانیم هزینه‌فایده‌شان را سبک‌سنگین کنیم؟ و حتی بیشتر از آن: چه می‌دانیم در آینده چه چیزی می‌تواند اوضاع را بهتر کند؟


[IMG alt="وقتی می‌خواهید تصمیم بزرگی بگیرید، به عواقبش فکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
درواقع، جانسون این نکته را بیان می‌کند که درنهایت دانش جدید ما زمینه را برای تصمیم‌سازی آماده کرده است: درگذشته، تنها عاملی که می‌توانست از آسیب‌رساندن انسان به محیط‌زیست جلوگیری کند نداشتن فناوری لازم برای این کار بود؛ اکنون ما از فناوری مشخصاً با این هدف استفاده می‌کنیم که تأثیرات زیست‌محیطی و بلندمدت اقداماتمان را تعدیل کنیم؛ بنابراین کتاب جانسون دراین‌باره خوش‌بین است که افزایش قدرت پیش‌بینی و تخصص فنی می‌تواند سازوکار‌های سنجشگری را بهبود و تغییر شکل دهد.

برای نمونه، وقتی بحث به تصمیم‌های گروهی می‌رسد، جانسون می‌گوید این پیشرفت به ما امکان داده تا با برخی از سوگیری‌ها و محدودیت‌های فردی‌مان مقابله کنیم، مثلاً به‌پایان‌رساندن زودهنگام استدلال‌هایمان، اطمینان بیش‌ازحد به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
من نسبت به این مدعای کلی ظنین هستم که از روی پیشرفت‌های فناورانه‌ای که سنجشگری میان‌فردی را بهبود داده‌اند می‌توان نتایجی گرفت که برای بهبود سنجشگری درون‌فردی مفید باشند. اما قبل از اینکه توضیح دهم چرا، اجازه دهید پیشنهاد‌های خاص جانسون برای بهبود سنجشگری را معرفی و راجع به آن‌ها بحث کنم:

۱. باید رمان (بیشتری) بخوانیم، تا بهتر بفهمیم که دیگران چطور فکر می‌کنند، و به‌این‌ترتیب تنوع منظر‌های بدیل را تا حدی در تصمیم‌سازی خودمان وارد کنیم.

۲. باید «جبر اخلاقی» ۴ و خویشاوندان آن را به جعبه‌ابزار مهارت‌های تصمیم‌سازی اضافه کنیم. «جبر اخلاقی» یعنی جدول «هزینه‌فایده» را خیلی روشن ترسیم کنیم، و به هر خانۀ آن از حیث اهمیت و احتمالِ وقوع نمره بدهیم.

۳. باید پیشنهاد کنیم که در مدارس کلاس‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
در مورد اینکه آیا مدارس باید کلاس‌های تصمیم‌سازی برگزار کنند یا خیر، اجازه دهید مسئله را با یک روحیۀ جانسونی بررسی کنیم: پیامد‌های بلندمدت تبدیل‌شدن چنین درس‌هایی به بخشی استاندارد از آموزش دبیرستانی در ایالات متحده چیست؟ اگر این کلاس‌ها در شکل‌دادن به نحوۀ سنجشگری افراد مؤثر باشند، به احتمال زیاد موجب می‌شوند که سنجش‌های افراد مختلف به‌مرور بسیار شبیه به هم شود: دورنمایی بسیار خطرناک برای سنجشگری‌های گروهی که این افراد بناست در آینده در آن‌ها نقش‌آفرین باشند. جانسون مکرراً بر ارزش منظر‌های دیگرگونه و شیوه‌های فکری متفاوت در سنجشگری گروهی تأکید می‌کند، بااین‌حال اینجا او مداخله‌ای را در سنین پایین پیشنهاد می‌کند که موجب یکسان‌سازی و طرد تنوع می‌شود. اینکه جانسون متوجه این جنبۀ منفی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آنچه به‌صورت یک فهرست آغاز شده بود به یک تقاضای هیجانی از خودش تبدیل می‌شود تا همان انتخابی را انجام دهد که خودِ «سریع اندیش» ش. پیشاپیش آن را برگزیده است. برای مثال، توجه کنید که چطور مضمون «همسر خوب و مهربان روی مبل نشسته و آتش روشن است»، با حالتی عاطفی‌تر در «خانه، و کسی که از خانه مراقبت کند» تکرار می‌شود. همچنین توجه کنید که «نه، نه، این کار را نمی‌کنم» تلاشی است برای متوقف‌کردن فرآیند سنجشگری. اگر لکه‌ای جوهر روی صفحه در این نقطه ببینم تعجب نخواهم کرد؛ سبک نوشتار بیانگر میل نویسنده به توقف نوشتن است.

جانسون به‌دفعات هشدار می‌دهد که نباید به‌صورت «سخت‌گیرانه»، «متعصبانه» یا «کورکورانه» پابند یک الگوریتم تصمیم‌سازی واحد بشویم، اما خطر این کار را به روشنی بیان نمی‌کند. به نظرم مهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
به نظرم پاسخ این است که داروین، برخلاف اوباما و همکارانش، نمی‌دانست هدفش چیست. سنجشگری داروین دشوار بود، چون او از هدفش آگاه نبود. البته می‌توانیم مفاهیم کلی‌ای مثل «شادکامی» را به‌عنوان هدف در تصمیم‌گیری داروین دخیل کنیم، اما شادکامی یک هدف انضمامی مثل دستگیری اسامه بن‌لادن نیست. شادکامی یک دانشمند مجرد پرشور و مصمم خیلی با شادکامی یک زندگی متأهلی فرق دارد. به‌علاوه، خوبی‌های این زندگی‌ها آن‌قدر با هم متفاوت است که فقط کسی که به‌طور کامل چنان زندگی‌هایی را تجربه کرده باشد می‌تواند آن‌ها را بفهمد. تلاش داروین برای رسیدن به یک تجربه‌ای خیالی از زندگی متأهلی خیلی کاریکاتوری است: «فقط این تصویر را در نظر بگیر که یک همسر خوب و مهربان روی مبل نشسته و آتش روشن است و شاید موسیقی و کتابی هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
نگریستن در جام جهان‌نما مثل تماشای فیلمی دربارۀ یک نفر است که خیلی به من شباهت دارد: از چیز‌هایی لذت می‌برد که من الان از آن‌ها خوشم نمی‌آید؛ روی چیز‌هایی وقت می‌گذارد که الان به نظر من اهمیت چندانی ندارند؛ دربارۀ زندگی به‌طور کلی و به‌طور خاص چیز‌هایی می‌داند که من الان نمی‌دانم، مثلاً می‌داند مادربودن چگونه است. من در موقعیتی نیستم که بتوانم موفقیت یا ناکامی او را ارزیابی کنم. این موقعیتی است که او دارد و می‌تواند به گذشته، به من، نگاه کند و بیندیشد که «آن وقت‌ها چقدر نادان بودم!». آنچه تصمیم‌های بزرگ را واقعاً بزرگ می‌کند این است که نه‌تن‌ها در جهان خارج تغییراتی ایجاد می‌کنند، بلکه ما را از درون هم تغییر می‌دهند. مادرشدن یعنی داشتن امیال، احساسات، عادات، آگاهی‌ها و حتی رویه‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

موضوعات مشابه

عقب
بالا