متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ‌نویسی | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Afsaneh.Norouzy
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 421
  • کاربران تگ شده هیچ

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #1
- اصغری؟

- جونم اوستا؟

- به جا این که هی اون لکنته‌ی خر سی‌شاهی پالون دوهزاریتو برا من برق بندازی، بنال ببینم امروز چی گیرت اومد؟

- نفرما اوستا، پیکان فقط جوانان، جوانان هم فقط آلبالوییش... خدا وکیلی تو این سی سال نذاشتم یه خش روش بیوفته. خاطر شوما نباشه، خاطرش خیلی واسم عزیزه! شوما فقط چراغاشو یه نیگا بنداز. حرف می‌زنه با آدم لامصب... آخ همین پریروز یه بوق انداختم روش، صداش که در میاد اصلا روح آدم تازه میشه!

- اصغری؟ تو این اوضاع قمر در عقرب واسه من قصه حسین کرد شبستری نقالی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #2
- حالم خوب نیست.
- عجب!
- عجب‌تر!
- حرفا جدید می‌زنی!
- چیه؟ بهم نمی‌خوره حالم بد بشه... یا... اوم مثلا خسته بشم؟
- به همه آدما می‌خوره، یه وقتا اون چیزی که بهشون نمی‌خوره باشن!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #3
- آدم همیشه از اونی که فکرشو نمیکنه ضربه می‌خوره.
- آره مثلا من یکیو خیلی دوست داشتم. ببین میگم خیلی تو عدد نچین جلو من ها. خیلی از اونا که اندازه نداره. لامصب برام مثل یه ویرگول می‌موند. به اسمش که می‌رسیدم، اول یه لبخند میومد رو لبم، بعد یه حس شیرین از وسط کله‌م شُره می‌کرد رو بدمصب دلم.
- دوست داشتنت چه ربطی داشت به ضربه خوردن؟
- ربطش اینه خوب می‌دونست نقطه ضعفامو!
- استفاده کرد؟
- آره! خوبم استفاده کرد.
- پس شکستی؟
- نه! فقط یاد گرفتم دیگه بعد اون به هیچ کس نزدیک نشم!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #4
- جوری که بعضیا رو رفتارت متمرکزن خودت نیستی!
- ولشون کن این جماعتو... تهش میخوان یه برچسب بزنن بهت دیگه.
- همونم بلد باشن بزنن خیلیه!
- اونو که خوب بلدن. ولی تو یاد بگیر دنیات رو روی موفقیت‌هات بسازی، نه برچسب چندتا آدم حسود که چون دستشون بهت نمی‌رسه میگن پیف پیف بو می‌دی!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #5
- دیدیش؟ لامصب عینهو موتور یاماهائه. فقط قان قان داره!
- از اوناست که ادعاش بیشتر از عملشه؟
- بدتر! آدمی که ادعا داشته باشه، حداقل یه چی برای عرضه داره، ولی وامونده این همون ادعا رو هم نداره... فقط دو سیر زبون لغلغه‌ش رو می‌چرخونه که انگار تازه زبون باز کرده. یکیش نیس بهش بگه ناز شی الهی! موش بخوره‌ت!
- بگو برم سیراب شیردونشو تو سفره ننه‌ش پهن کنم بفهمه یه من ماست چقدر کره داره.
- حوصله بخیه به آب زدن داری؟
- چرا؟
- چون سر و کله زدن با این جماعت عین بخیه به آب زدن می‌مونه!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

موضوعات مشابه

عقب
بالا