گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان سر به مهر | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

[Afsaneh.Norouzy]

سلام به همه‌ی عزیزانی که همیشه با همراهی های گرمشون، دل من رو برای ادامه این مسیر قرص می‌کنن.
این تاپیک رو میزنم که مثل تاپیک گفتمان آزاد انکار، شنونده حرف‌هاتون باشم.
نظرهای شما اصلِ کارِ منه
و من همیشه ایده‌هام رو از بین حرف‌های شماها وام می‌گیرم.
ممنون از همگی
***
نام رمان: سر به مهر
ژانر: #عاشقانه
تگ: ویژه
خلاصه:
بازی پر خبط و خطایی که دیگران به راه انداختند، حالا به گردن داریوش افتاده.
اسرا نمی‌خواهد که هم‌بازی مردی چون او شود، اما در ورطه‌ی بیچارگان، چاره‌ ته کشیده و این تنها ممکنِ ماجراست!
در شوراب سرنوشتی که جدال به راه انداخته، جنگ نرمی شکل می‌گیرد بین دو تن!
تفاوت رقم می‌زند احساس...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[M.Fakher]

سلام به همه‌ی عزیزانی که همیشه با همراهی های گرمشون، دل من رو برای ادامه این مسیر قرص می‌کنن.
این تاپیک رو میزنم که مثل تاپیک گفتمان آزاد انکار، شنونده حرف‌هاتون باشم.
نظرهای شما اصلِ کارِ منه
و من همیشه ایده‌هام رو از بین حرف‌های شماها وام می‌گیرم.
ممنون از همگی
این هم لینک رمان:
سر به مهر​

خب هنوز نخوندم کامل که نظر بدم
اما تو رو به جاوید اون یکی رمانت که نمیدونم در آخر چیشد قسم
یکم اطلاع رسانی کن :-/
من باید صفحه ی پنجم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Afsaneh.Norouzy]

خب هنوز نخوندم کامل که نظر بدم
اما تو رو به جاوید اون یکی رمانت که نمیدونم در آخر چیشد قسم
یکم اطلاع رسانی کن :-/
من باید صفحه ی پنجم پروفایلت بفهمم یه رمان جدید نوشتی آخه

چشم
تبلیغ هم میکنم
آخه میترسم فحشم بدن

 

[لآجِوَرْد]

سلام افسانه‌ی قشنگم
تا الان که خیلی عالی بود. اسرا، واقعا از شخصیتش و عشقی که به داریوش داره، خوشم اومد. همین‌طور داریوش مغرور و خواننده(بی اغراق میگم دلمو برد). فقط کنجکاوم که زودتر بفهمم ماجراها چی بوده و این خیلی خوبه. یه جوری نوشتی که پارت اول رو نخونده دلم هوس کرد بقیه رو هم بخونم و این بخاطر قلم محشرِ تواِ قشنگم.
به امید موفقیت‌های بیشتر برای تو قشنگم. عالی بود.

 

[مهدیه احمدی]

باز نوای خوش‌ذوقی می‌طراوت از ذهن زیبایت.
باز حیران شدم از سر به مهری که
مِهرش به دل نشست دردانه‌ام
چه می‌رقصانی کلمات را
چه می‌لرزانی دلِ من را دردانه‌ام
عشق موج می‌زند میان این پست‌های زیبای تو
حس می‌کنم عاشقانه‌ای ناب‌تر از عشق دردانه‌ام را
هوس روستایی که آرزوی دلِ خوش نشینت هست
با کلمات زنده می‌کنی و می‌کشی بر دلم این نگارین را


اولین حسی که ازش گرفتم همین بود باقیشم در ادامه میگم.
ساعت ملاقات من و سر به مهر چهار صبح
وقتی که ارامش کامل دارم و به ارامش بیشاری نیاز دارم
میام این زیبارو میخونم​

 

[M.Fakher]

چشم
تبلیغ هم میکنم
آخه میترسم فحشم بدن

چشمت بی بلا

بیا پروف من بزار هرکی فحش داد خودم شَتَکش میکنم

 

[Afsaneh.Norouzy]

باش
حالا برای اونایی که میشناسم می فرستم ^^

ان شاالله که فحش ندن

 

[مهدیه احمدی]

باش
حالا برای اونایی که میشناسم می فرستم ^^

ان شاالله که فحش ندن

مگه من نباشم کسی درودنمو فحش بده

 

[Afsaneh.Norouzy]

مگه من نباشم کسی درودنمو فحش بده

دور از جون

تا الان چطور ارزیابی میکنید خانم منتقد

 

[مهدیه احمدی]

دور از جون

تا الان چطور ارزیابی میکنید خانم منتقد

منتقد الله الله
منتقد کجا بود آخه؟

و اما نظرم در رابطه با این اندک پستی که گذاشتی.


توصیف عالی، مشت کوبیده در هوا
علف‌های کنار جوی اب
چهره،
توصیف مردم روستا
عمارت
انقدر زنده می‌نویسی که توی هر خط از توصیفاتت غرق میشم
برو جلوتر تا دقیق راجع به محتوی نطرمو بدم