فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار دانیال فریادی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 166
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
روز می اید
شب می اید
همه می روند
تنها می مانند
پرستاران
با لشگر
نفس گیر
کرونا
من مطمعنم

روز می اید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
پرستار
عطر
گل مریم
ولی عطرش را
ماسک ها
ربوده اند
آنچه مانده
تنگی نفس

برای پرستار
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
پرستار
گوهر است
ولی
کمیاب نیست!
هر جای بیمارستان
نشانه ایست
از دستان

پرستار
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
حتی
فرشتگان بهشت
کرونا گرفته اند
پرستاران اعزام می شوند
دست نگه دارید
این پرستار
مادر سه فرزند است
مرخصی استعلاجی نمی دهند

من وامانده ام
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
صحت داشت
تست ش مثبت شد
مانند خودش
خوابید
در بخش
جایی که
دیروز
می بخشید
به جان بیماران

صحت
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
من در کنار پنجره
هر شب
کابوس تنهایی ادم را
از نو می خوانم

من از اجاق سرد
خاطرات دور
عمریست
افسانه می سازم

من پشت پلک های خدا
هر شب اشک میريزم

شاید مرا
در چهارچوب خسته ی قابی
خواهی یافت

شاید مرا
در دفتر گمنام عشق ی بی سرانجام خواهی جوست

شاید تمام
پنجره های غبار آلود
از هجرتم
مایوس انه اشک میریزند

شاید صدایم
سالها
پشت آن درهای بسته
فال گوش مانده است

دیگر نمی بینم
دیگر نمی بینم

دیگر کلام عشق
در واژه هایم رنگ احساس نیست

دیگر صدای حزن الودم
پیغام شادی را
به گوش پروانه ای مصلوب

نخواهد خواند..
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
از یاد مبر مام وطن را ای دوست
انکار نکن عشق به میهن ای دوست
از جان و تن ت چو نگذری بهر وطن
هرگز نرسی یقین به جانان ای دوست

بر در گه یار بوسه شیرین خوش است
با باده و جام روی دل انگیز خوش است
فردا که تو را نباشد این جا و جلال
دریاب تو لحظه را که امروز خوش است

فردا که نیامده است چرا داد کنم
از رنج بشر به کاینات قال کنم
امروز چرا نمک به زخم م پاشی؟
پندار یقین ز شادی پرواز کنم

بر خاک نشست آنکه مرا سخت فتاد
بر انجمن ش خرمن آتش فتاد
زنهار که کس کنون به کس ظلم نکند

طومار قیا مت ش به آتش فتاد
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
هوا سرد است وغم آلوده و تر
کشد ما را به سوی خود بستر

ولی خوابی به چشم تر نیاید
امید زندگی هر لحظه کاهد

کجا اندوه درد مندان تو دانی
کجا اشک يتیمان راتو خواني

من از اندوه اینان در عذابم
سپهر غم نشانده در سرابم

فغان و اشک واه این یتیمان
بسوزاند کاخ رو ی سیاه هان

بیا باور کنیم آخر لب گور
سر سوزن نخواهی برد در گور

بیا دست محبت بر کشانیم
به روی طفل گریان خنده آریم

بیا آباد سازیم کلبه ای را
دل غم دیده ی آن مادری را

که فرزندش برای مام میهن
تمام لحظه هایش در کمین اند

بیا تا بزم شادی بر فشانيم
سرود گرم شادی را بخوانیم

بیا تا گل به هر کوهی نشانیم
به کوی عشق بزمی تازه آریم

برای مام میهن خم کنیم قد
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
اگر شیری اگر ميري اگر مور
گذر باید کنی آخر لب گور

اگر شادی اگر شوری اگر م**س.ت
طریقه آدمیت در سرت هست

اگر بیدار اگر هوشیار اگر خواب
کجا باید شوی همچوتومهتاب

اگر پیری اگر پوری اگر خورد
بدان پیمانه عمرت به سنگ خورد

اگر سردار اگر بردار اگر دار
تو را باید جواب گویی به دلدار(خدا)

اگر ياغي اگرساقي اگر ساز
بدان آیندگان با تو هم آواز

اگر تندی اگر کندی اگر سنگ
چراغ راه هم رزم مان بی رنگ

اگر صوفي اگر مفتی اگر گبر
به راه دردمندان تو شوی صبر

اگر زاهد اگر بی دین اگرپارسا

لسان ادمي را از گناه تر سا
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
ای که مرا خونده ای
راه نشانم بده
در دل این غصه ها
شهد به کامم بده
چشمه نورم تویی
سنگ صبورم تویی
من که ز خود مانده ام
راه گشایم تویی
ای که سر پرتگاه
مژده راهم شدی
انکه ز خود رفته بود
در پی تو مانده بود
راه کجا می رسد
سروکجا می رود
چشمه کجا می شود
خنده مستانه کو
شعر پراز مایه کو
درگه مستانه ت
مخزن اسرار کو
لایق این خانه ت
همدم پیمانه بود
راه جدا می شود
اشگ ثنا میشود
در دل پیمانه ها

فال شکار می شود
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا