سلووم..
اول از همه، توصیفاته که من به شدت دوست داشتم یعنی انقد قشنگ و قوی توصیف کرده بودی که گاهی از تعجب همینطوری خشکم میزد!
شخصیت پردازی حرف نداشت. علایق و سلایقی که توصیف میکردی طوری بود که داستان رو کامل تر و قشنگ تر میکرد اصلا حس جالبی به رمان داده بود
و یه چیزی.. فکر کنم تو خودت از چیزایی که عاشقانهان یا غمگینن خوشت نمیاد مثلا رمانا یا داستانا؛ انگاری این رو توی بخشی از رمانم آورده بودی مثلا پارتای 92 و 93 که نشون میدی مایک از عاشقانه و غمگین خوشش نمیاد یا متنفره.. و حتی یه کارایی هم کرده!
و در آخر.. قسمتی که هیزل و کریس توی کارخونه بودن و یه موجود جلوشون ظاهر شد و.. اینا که بعدش کریس مجبور شد اون سپر محافظتی رو برای هیزل فعال کنه و خودش آسیب دید به شدت بد بود و اولین بار...
اول از همه، توصیفاته که من به شدت دوست داشتم یعنی انقد قشنگ و قوی توصیف کرده بودی که گاهی از تعجب همینطوری خشکم میزد!
شخصیت پردازی حرف نداشت. علایق و سلایقی که توصیف میکردی طوری بود که داستان رو کامل تر و قشنگ تر میکرد اصلا حس جالبی به رمان داده بود
و یه چیزی.. فکر کنم تو خودت از چیزایی که عاشقانهان یا غمگینن خوشت نمیاد مثلا رمانا یا داستانا؛ انگاری این رو توی بخشی از رمانم آورده بودی مثلا پارتای 92 و 93 که نشون میدی مایک از عاشقانه و غمگین خوشش نمیاد یا متنفره.. و حتی یه کارایی هم کرده!
و در آخر.. قسمتی که هیزل و کریس توی کارخونه بودن و یه موجود جلوشون ظاهر شد و.. اینا که بعدش کریس مجبور شد اون سپر محافظتی رو برای هیزل فعال کنه و خودش آسیب دید به شدت بد بود و اولین بار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.