سال
با چهار فصل کامل نمیشود
فصلی جا مانده
فصلی که روزهایش عاشق تاریکی تازیان خورده شب های تیره
و شب هایش سرشار از شوق ستاره های دنباله دار امید
که در پی روز میدوند ... فصلی که در آن اعداد به کار نمی آید
تو دستهای مرا میگیری
و به ضیافت رقص های سرمستی دعوت می کنی
شب ها و روزهای یلدایی ما
به جای یک دقیقه
یک فصل کامل دارد
مرا در فصل " مستان"
به آغوش گرمت میهمان کن