- ارسالیها
- 134
- پسندها
- 4,440
- امتیازها
- 20,913
- مدالها
- 11
《پارت دهم》
~~~~~~~~~~~
***
- آهای ایهاالناس من غلط کردم!
وحید مشت محکمی به بازوی پسرعموش زد و با حرص گفت:
- نورام صدات رو بیار پایین وسط خیابونیم. همه دارن نگاهمون میکنن آبرومون رفت.
نورام صداش رو آورد پایین و غر زد:
- خب الان دو ساعته داری خودت رو برای من کج و کوله میکنی. اَه شورش رو در آوردی.
بعدش هم با لحنی که تهدید داخلش موج میزد گفت:
- قیافه گرفتن رو تموم کنی( میکنی) یا...؟
وحید این بار با غیض گفت:
- خیلی خب، تموم میکنم! حالا هم بیا از اینجا بریم تا بیشتر آبرومون نرفته.
بعدش هم یقهاش رو گرفت همونطور غرغر کنان، کشون کشون بردتش سمت ماشینش. (...
~~~~~~~~~~~
***
- آهای ایهاالناس من غلط کردم!
وحید مشت محکمی به بازوی پسرعموش زد و با حرص گفت:
- نورام صدات رو بیار پایین وسط خیابونیم. همه دارن نگاهمون میکنن آبرومون رفت.
نورام صداش رو آورد پایین و غر زد:
- خب الان دو ساعته داری خودت رو برای من کج و کوله میکنی. اَه شورش رو در آوردی.
بعدش هم با لحنی که تهدید داخلش موج میزد گفت:
- قیافه گرفتن رو تموم کنی( میکنی) یا...؟
وحید این بار با غیض گفت:
- خیلی خب، تموم میکنم! حالا هم بیا از اینجا بریم تا بیشتر آبرومون نرفته.
بعدش هم یقهاش رو گرفت همونطور غرغر کنان، کشون کشون بردتش سمت ماشینش. (...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.