متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار چالش مهمترین روز

  • نویسنده موضوع NARGES AMIRI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 238
  • بازدیدها 5,917
  • کاربران تگ شده هیچ

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • مدیر
  • #112
روزایی که واقعا خوشحالی رو لمس میکردم
 
امضا : bahareh.s

monir.d

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
2
امتیازها
0
  • #113
عید
چون شروع جدیدیه
 

sasa1385

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
19
پسندها
122
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #114
روز تولدم.
خیلی خوبه همش گریس:intlove:
 
امضا : sasa1385

zozo0909

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
2,121
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #115
۳۱ تیر یک روز عالی و فرخنده و زیبا که جهتن با به دنیا آمدن یک‌ :angel2: غرق در شادی شد
دلم برا یه ذره شده مهی چرا نیسی :458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06:
 
امضا : zozo0909

zozo0909

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
2,121
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #116
روزی که بتونم بدترین آدمای زندگیم رو حذف کنم. یعنی هوز نشناختمشون چون همه خودین رلم ندارم که بگم از اون ضربه بخورم. اگه بهترین آدمای زنگیم بهم خنجر بزنن همچین از زندگیم پرتشون میکنم بیرون که حتی جای رد پاشونم تو زندگیم نباشه :458149-2e0df5ba9e7ed867450b1a5ac2956e3a:

سوسماز لازمم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : zozo0909

Snowman

رفیق جدید انجمن
سطح
11
 
ارسالی‌ها
56
پسندها
2,218
امتیازها
16,203
مدال‌ها
8
  • محروم
  • #117
روز تولد مامانم
 

shayan.k

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
16
پسندها
239
امتیازها
1,003
مدال‌ها
1
  • #118
تولد مادرم
 

Astoria

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,205
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #119
اون روزایی که کوچیکتر بودم، شبای تابستون بابا بابام کلی آب میوه درست میکردیم یخ مینداختیم توش توی حیاط تو فضای باز می نشستیم حرف میزدیم میخندیدیم. اون موقعها که کوچیکتر بودم و با مامانم میرفتیم پارکی که سر خیابونمون بود. اون موقع ها که کوچیکتر بودم و با دختر عمه م شبای تابستون میرفتیم شهربازی کلی بازی میکردیم و بستی میخوردیم. هعی... ولش کن گذشته ارزش حسرت خوردن نداره :a050:
 
امضا : Astoria

Astoria

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
2,205
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #120
اون لحظه ای که وسط جشنواره قصه گویی روی صندلی خوابم برده و بود و وقتی اسمم رو به عنوان نفر اول صدا زدن هیچی نشنیدم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : Astoria

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا