متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان اینجاستیس | NAST.G_M / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 17
  • بازدیدها 503
  • کاربران تگ شده هیچ

Neda.m

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
207
پسندها
1,607
امتیازها
9,913
مدال‌ها
8
  • #11
نقد همراه رمان اینجاستیس | پارت نه
----



آیحان که از چرت و پرت‌های مرد خسته شده بود گفت:
- می‌خوام برم مسافرخانه رند بلدی؟
مرد سرش را تکان داد و گفت:
- بله بله بلدم!
و بعد همان گونه (همان‌گونه) که به جلو اشاره می‌کرد راه افتاد (.) آیحان برگشت و به خروجی شهر نگاه کرد، بعد هم با چشمان سیاه و نفوذ ناپذیرش چپ به مرد دست فروش نگاه کرد، به آیحان که رسید از حرکت ایستاد، کمی به خروجی شهر نگاه کرد و بعد با لبخندی که دندان‌های چرک گرفته و کرم خورده اما منظم‌اش را به نمایش می‌گذاشت و ترسی که چشمان خاکستری‌اش سرازیر بود به طرف آیحان برگشت با انگشت‌اش یکی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Neda.m
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] NASTrr

Neda.m

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
207
پسندها
1,607
امتیازها
9,913
مدال‌ها
8
  • #12
نقد همراه رمان اینجاستیس | پارت ده
----



لبخند کجی کم‌کم بر روی لبان مرد نشست (.) داشت شکست‌اش را پیش نفوذ ناپذیری آیحان اعتراف می‌کرد ولی آیحان هیچ تغییری در حالتش ایجاد نکرد (.) دسته کیفش را محکم‌تر گرفت و از کنار مرد رد شد و جمعیت کمی که دورشان حلقه زده بودند را کنار زد، مرد از این حرکت ناگهانی و عجیب آیحان تعجب کرد و به مسیر رفتن او خیره شد. از آن مرد قوی هیکل خوشش آمده بود و دوست داشت او را به یک فنجان قهوه دعوت کند، اسکناسی از جیب کتش بیرون کشید و به یک نوجوان پانزده ساله با لباس‌های کهنه، صورت گرد و سفید داد و گفت:
- اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Neda.m
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] NASTrr

Neda.m

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
207
پسندها
1,607
امتیازها
9,913
مدال‌ها
8
  • #13
نقد همراه رمان اینجاستیس | پارت یازده
----



همانند فرشتگان بود. رایان به سوی او قدم برداشت هرچه نزدیک‌تر می‌شد بیشتر محو آن شیطان زیبا می‌شد، شیطانی با زیبایی و شرارت بی همتا بین هم‌نوعان خود. در یک قدمی او ایستاد. شیطان خم شد و با چشمان جادوگرش به چشمان رنگ اقیانوس رایان نگاه کرد لبخند ملایمی روی لبان‌اش نشاند و زمزمه کرد.
- مرد کوچک روستای کوچک! من فریا هستم، ضعیف و ناتوانم...
دست‌اش را آرام بالا آورد و روی سینه رایان گذاشت، با حس کردن تپش قلب رایان لبخندی روی لبش جا خوش کرد خواست حرف‌اش را ادامه دهد که چنگال‌هایی از پشت استخوان دو کتف‌اش را لمس کرد. رایان از درد فریاد کر کننده سر داد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Neda.m
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] NASTrr

Neda.m

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
207
پسندها
1,607
امتیازها
9,913
مدال‌ها
8
  • #14
نقد همراه رمان اینجاستیس | پارت دوازده
----


تنها چیزی که به گوشش می‌رسید صدا‌های عجیب داخل جنگل بود و سکوت بدی روستا را فرا گرفته بود‌. صدای ناله و زاری از طرف قبرستان می‌شنید. کنجکاو شد تا دلیل صداهای این چند روز را بفهمد، (.) دست‌اش را از آب بیرون کشید و در دست دیگرش گذاشت، (؛) به سوی روستا قدم برداشت (.) هرچه بیشتر از خانه دور می‌شد صدای گریه و ناله بیشتر می‌شد و خلوتی روستا بیشتر به چشم می‌خورد. از کوچه‌های باریک کنار خانه‌ها گذشت تا به قبرستان رسید (.) با فاصله از جمعیتی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Neda.m
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • مدیرکل
  • #15
نقد همراه رمان اینجاستیس | پارت یازده
----



همانند فرشتگان بود. رایان به سوی او قدم برداشت هرچه نزدیک‌تر می‌شد بیشتر محو آن شیطان زیبا می‌شد، شیطانی با زیبایی و شرارت بی همتا بین هم‌نوعان خود. در یک قدمی او ایستاد. شیطان خم شد و با چشمان جادوگرش به چشمان رنگ اقیانوس رایان نگاه کرد لبخند ملایمی روی لبان‌اش نشاند و زمزمه کرد.
- مرد کوچک روستای کوچک! من فریا هستم، ضعیف و ناتوانم...
دست‌اش را آرام بالا آورد و روی سینه رایان گذاشت، با حس کردن تپش قلب رایان لبخندی روی لبش جا خوش کرد خواست حرف‌اش را ادامه دهد که چنگال‌هایی از پشت استخوان دو کتف‌اش را لمس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Neda.m

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • مدیرکل
  • #16
خسته نباشید ممنون از زحماتتون
 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Neda.m

Neda.m

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
207
پسندها
1,607
امتیازها
9,913
مدال‌ها
8
  • #17
چطوری توضیح بدم؟ از چه نظر گنگ بود؟

″چنگال‌هایی از پشت استخوان دو کتف‌اش را لمس کرد. رایان از درد فریاد کر کننده سر داد و قلب‌اش مانند یک گنجشک خود را به در و دیوار سینه‌اش می‌کوبید اما این هم از خشم فریا نسبت به کار عجولانه پسرش را کم نمی‌کرد.″ توی این قسمت خواننده متوجه نمیشه که اولاً چنگال‌ها چطور شده و ثانیاً اینکه چطوری اون بچه کشته شده؟ یعنی اینکه چطور اون چنگال‌ها داخل بدنش فرو رفته؟ اینجا پیشنهادم اینه که بیای و بگی که ″چنگال‌هایش را از پشت استخوان دو کتفش لمس کرد و آن‌ها را در بدن رایان فرو برد″ (مثلا) حالا با توجه به حال و هوای رمانت و نوع نوشتنت و طوری که جمله بندی‌های دیگه‌ات بهم نریزه.

چقدر خوبه که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Neda.m

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • مدیرکل
  • #18
″چنگال‌هایی از پشت استخوان دو کتف‌اش را لمس کرد. رایان از درد فریاد کر کننده سر داد و قلب‌اش مانند یک گنجشک خود را به در و دیوار سینه‌اش می‌کوبید اما این هم از خشم فریا نسبت به کار عجولانه پسرش را کم نمی‌کرد.″ توی این قسمت خواننده متوجه نمیشه که اولاً چنگال‌ها چطور شده و ثانیاً اینکه چطوری اون بچه کشته شده؟ یعنی اینکه چطور اون چنگال‌ها داخل بدنش فرو رفته؟ اینجا پیشنهادم اینه که بیای و بگی که ″چنگال‌هایش را از پشت استخوان دو کتفش لمس کرد و آن‌ها را در بدن رایان فرو برد″ (مثلا) حالا با توجه به حال و هوای رمانت و نوع نوشتنت و طوری که جمله بندی‌های دیگه‌ات بهم نریزه.

چقدر خوبه که پیگیری
بازم میگم به امید موفقیت‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Neda.m
عقب
بالا