این حجم از صبور بودنت خیلی عجیبه که نکوبیدی تو دهنم
بیشتر از این اذیت کنم فاتحم خوندس
خب نمیدونم
ینی به ذهنم یه چیزایی میاداااا اما خب ایدههای تو کجا و ایدههای من کجا؟
حس میکنم نجوا اون بیماری رو داره و محمد که بفهمه دیگه نمیخوادتش اما به خاطر اون حرفی که اون شب زد مامان محمد، محمد رو مجبور میکنه که ببرتش خارج واس درمان و اینا
و احتمالا نجوا هم قبول نمیکنه
یکیش اون بالایی بود
یکی هم اینکه نجوا اون بیماری رو داره و محمد پا پس میکشه.
بعدش که نجوا خوب میشه نجوا پسش میزنه
ببین یاس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
این حجم از صبور بودنت خیلی عجیبه که نکوبیدی تو دهنم
بیشتر از این اذیت کنم فاتحم خوندس
خب نمیدونم
ینی به ذهنم یه چیزایی میاداااا اما خب ایدههای تو کجا و ایدههای من کجا؟
حس میکنم نجوا اون بیماری رو داره و محمد که بفهمه دیگه نمیخوادتش اما به خاطر اون حرفی که اون شب زد مامان محمد، محمد رو مجبور میکنه که ببرتش خارج واس درمان و اینا
و احتمالا نجوا هم قبول نمیکنه
یکیش اون بالایی بود
یکی هم اینکه نجوا اون بیماری رو داره و محمد پا پس میکشه.
بعدش که نجوا خوب میشه نجوا پسش میزنه
ببین یاس خو داری زور میگی/:
من چی بدونم چی تو اون ذهن خبیثته