نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

گفتمان‌آزاد رمان نجوای دل | مشکان آرا کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع -No Voice
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها 884
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #21
~naz ⟮NAZGOL⟯
و ت؟!

پ.ن: داری اعصابم خورد می کنی-_-
ببین چن بار بت گفتم-_-
 
امضا : -No Voice

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,452
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #22
~naz ⟮NAZGOL⟯
و ت؟!

پ.ن: داری اعصابم خورد می کنی-_-
ببین چن بار بت گفتم-_-
این حجم از صبور بودنت خیلی عجیبه که نکوبیدی تو دهنم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
بیشتر از این اذیت کنم فاتحم خوندس
خب نمیدونم
ینی به ذهنم یه چیزایی میاداااا اما خب ایده‌های تو کجا و ایده‌های من کجا؟
حس می‌کنم نجوا اون بیماری رو داره و محمد که بفهمه دیگه نمی‌خوادتش اما به خاطر اون حرفی که اون شب زد مامان محمد، محمد رو مجبور می‌کنه که ببرتش خارج واس درمان و اینا
و احتمالا نجوا هم قبول نمی‌کنه
یکیش اون بالایی بود
یکی هم اینکه نجوا اون بیماری رو داره و محمد پا پس می‌کشه.
بعدش که نجوا خوب میشه نجوا پسش میزنه
ببین یاس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #23
این حجم از صبور بودنت خیلی عجیبه که نکوبیدی تو دهنم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
بیشتر از این اذیت کنم فاتحم خوندس
خب نمیدونم
ینی به ذهنم یه چیزایی میاداااا اما خب ایده‌های تو کجا و ایده‌های من کجا؟
حس می‌کنم نجوا اون بیماری رو داره و محمد که بفهمه دیگه نمی‌خوادتش اما به خاطر اون حرفی که اون شب زد مامان محمد، محمد رو مجبور می‌کنه که ببرتش خارج واس درمان و اینا
و احتمالا نجوا هم قبول نمی‌کنه
یکیش اون بالایی بود
یکی هم اینکه نجوا اون بیماری رو داره و محمد پا پس می‌کشه.
بعدش که نجوا خوب میشه نجوا پسش میزنه
ببین یاس خو داری زور میگی/:
من چی بدونم چی تو اون ذهن خبیثته
حل
 
امضا : -No Voice

Sara_D

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,318
پسندها
16,674
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
  • مدیر
  • #24
جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
نجوا بی‌خود کرد که گفت دوستش داره، بی‌خود کرد رفت! بی‌خوددددددد!
 
امضا : Sara_D

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #25
fatemeh133 fatemeh133
خب قطعا قرار نیس بدون نظر از کوچه‌ی ما بری
درسته؟! :30:
 
امضا : -No Voice
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Shabnam~d

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,346
پسندها
24,052
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #26
با سلام
ضمن خسته نباشید به نویسنده عزیز
به دلیل اتمام رمان، تاپیک بسته خواهد شد
قلمتان سبز :flowersmile:
 
امضا : Łacrîmosã
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] -No Voice
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا