به این فکر میکنم که امتحان دارم و براش آماده نیستم.
می ترسم که خرابش کنم ولی این رو خودم می دونم که می تونم موفق بشم ولی ترس های بی مورد به خودم راه میدم .
چه کنم که افکارم این قدر به پیچیده .
به این فکر میکنم که امتحان دارم و براش آماده نیستم.
می ترسم که خرابش کنم ولی این رو خودم می دونم که می تونم موفق بشم ولی ترس های بی مورد به خودم راه میدم .
چه کنم که افکارم این قدر به پیچیده .
به این فکر میکنم که ما دانشجو ها یه اصطلاحی بین خودمون داریم با این مضمون که" من که میخوام امتحانمو خراب کنم پس چرا الانمو خراب کنم " همیشه هم جواب میده و به شدت هم پیشنهاد میشه =)))
الان که چند ساعتی از پست قبلیم میگذره احساسم کمی فرق کرده.
احساس الانم اینکه من چه قدر بدبختم باوجود اینکه سر کلاس درس رو گوش دادم ولی الان درس برام بعضی جاهاش مجهوله و تازه یک نکته مهم هم وجود داره و اونم اینکه این درس رو من خیلی دوست دارم.