متفرقه دیالوگ و مونولوگ‌های زیبای رمان جین ایر

  • نویسنده موضوع Hanaaa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 1,043
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Hanaaa

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/10/20
ارسالی‌ها
541
پسندها
4,708
امتیازها
22,273
مدال‌ها
16
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
Jane_Eyre_title_page.jpg


جِین ایر (به انگلیسی: Jane Eyre) معروف‌ترین رمان شارلوت برونته خواهر امیلی برونته (نویسنده بلندی‌های بادگیر) و آنا برونته (که به خواهران برونته نیز مشهور هستند) است، که در سال ۱۸۴۷ به چاپ رسید. بر اساس این کتاب فیلم‌های متعددی نیز ساخته شده‌است.

این رمان دربارهٔ زندگی دختری به نام جین است که در کودکی مادر و پدر خود را از دست می‌دهد و پس از ناملایماتی که از بستگان نزدیکش می‌بیند به پرورشگاه سپرده می‌شود و در محیط خشک و خشن پرورشگاه بزرگ می‌شود. او سپس با سمت معلمی به خانه‌ای اشرافی می‌رود و ...

((ویکی پدیا))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Hanaaa

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/10/20
ارسالی‌ها
541
پسندها
4,708
امتیازها
22,273
مدال‌ها
16
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
ادوارد راچستر: ایرلند خیلی دور است، جین عزیز، متاسفم که دوست کوچکم را به چنین سفر دور و درازی میفرستم، اما مگر کار بهتری از دستم بر می‌آید؟ جین، به نظرت ما هیچ پیوندی با هم ندارین؟
ترسیدم جوابش را بدهم قلبم گرفته بود.
ادوارد راچستر: چون من گاهی نسبت به تو احساس عجیبی دارم... مخصوصا وقتی نزدیکم هستی، مثل حالا. انگار جایی زیر دنده‌های چپم رشته‌ای هست که خیلی محکم و ناگشودنی گره خورده به رشته ای مشابه، در همان قسمت کالبد کوچک تو. اگر آن کانال خروشان و دویست مایل راه بین ما جدایی بیندازد، می‌ترسم این رشته‌ی پیوند پاره شود و دلم را خون کند، اما تو... مرا فراموش خواهی کرد.
 

Hanaaa

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/10/20
ارسالی‌ها
541
پسندها
4,708
امتیازها
22,273
مدال‌ها
16
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
ادوارد راچستر: جین! می‌دانم مرا موجود لامذهبی می‌دانی، اما الان قلبم سرشار از محبت و سپاس نسبت به خدای بخشنده است. او مثل انسان نمی‌بیند، بلکه بسیار شفاف‌تر و روشن‌تر می‌بیند. قضاوتش مثل انسان‌ها نیست، بسیار خردمندانه‌تر است. من اشتباه کردم. داشتم گُل بی‌گناه خودم را آلوده می‌کردم... لکه‌ی گناه بر دامن پاکش می‌نشاندم. قادر مطلق او را از من گرفت. من درحال طغیان لجوجانه، مشیت الهی را لعنت می‌کردم. به‌جای اینکه تسلیم تقدیر باشم سرکشی می‌کردم. عدل الهی برقرار شد و مسیر خودش را طی کرد. مصیبت‌ها یکی بعد از دیگری نازل شدند. مجبور شدم از سایه مرگ بگذرم. کیفر‌های او سخت‌اند. طوری مجازاتم کرد که تا آخر عمر فروتن شدم. می‌دانی که من همیشه به قدرتم افتخار می‌کردم. اما حالا باید کسی دستم را بگیرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
49
بازدیدها
2,371
پاسخ‌ها
7
بازدیدها
370

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا