کلاس هشتم بودم
به جرعت میتونم بگم لاااات و جلف بودم برعکس الان که چادریم و حجاب میگیرم
بگذریم... جشن داشتیم اخرای اسفند
میزتنیس حیاط پشتی یکم خراب بود... با بچه ها رفتیم نشستیم رو میز شروع کردیم اهنگ خوندن که یهو میز شکست
ماعم داغووووون اومدیم جیغ بزنیم همزمان زنگ رو زدن که گمشیم خونه!
جیییغ میزدیم هرهر میکردیم اصن یه وعضی بود
اخرشم نفری ۵۰ دادیم پول میز -__- کوفتشون شه من از پولای خودم دادم به مامانمینا نگفتم=|||||