متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان بی‌اجبار می‌خواهمت |Tarek.mahfud/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 452
  • کاربران تگ شده هیچ

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #11
پست سی‌ام
(قبل تغییر زاویه‌ی دید،(***) بگذارید.)

ترلان
یه حس عجیبی داشتم، یه حس نامبهم(کلمه‌ای به این صورت وجود ندارد. مبهم درست‌تر است.) و گنگ... نمی‌دونستم به کیام چی بگم؟(جمله پرسشی نیست. نقطه بگذارید.) اون به فکر برادرشه؛ ولی من به فکر دلم!
جنگ سختی بین دل و عقلم رخ داده بود...(فقط نقطه بگذارید.) دیگه کلافه بودم...(دیگه کلافه شده بودم!) از روش عقلانی مخالف کمک به اون مرتیکه بودم(؛) اما از روش قلبانی(،) یه حسی بود که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #12
پست سی و یکم
کلافه سرمو(سرم رو) خاروندم و به سُل نگاهی انداختم که یهو با یادآوری حرفش عین خود(خود را حذف کنید.) جت از جا پریدم و گفتم(:)
+(از (_) استفاده کنید و بعد فاصله بگذارید.) راستی گفتی رزا چه گوهی(گ*و*ه*ی) خورد(خورده)؟
اولش متعجب بود(؛) ولی بعدش با دست توی سرم زد و گفت(:)
_(فاصله بگذارید.) احمق! اگه حامله بودم صد در صد بچم میوفتاد،[COLOR=rgb(226, 80...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #13
پست سی و دوم
با پا، مشت، ‌دست و هرچی که میتونستم(می‌تونستم) میزدکش(می‌زدمش؛) ولی نمیشد(نمی‌شد) که نمیشد(نمی‌شد)! نه از رو میرفت(می‌رفت) و نه پایینم میزاشت(می‌ذاشت)... که(که را حذف کنید.) بازوی حجیم و برنزه‌اش رو که(از) زیر تیشرت مشخص شده بود رو چنان گازی زدم(گازی گرفتم) که حس کردم نصف گوشتش زیر دندونام کنده شده...[COLOR=rgb(184, 49...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night
عقب
بالا