#18
آریا هول لبخندی زد و گفت:
- برم اتاقم گوشیو بردارم، ببینم کی بهم زنگ میزنه.
شایان دو تا پاش رو توی آغوشش جمع کرد و گفت:
- ولی آریا صدا از آشپز... .
حرفش با خیز برداشتن آریا به سمت اتاقش نصفه و نیمه موند. شایان با تأسف، سرش رو آروم به طرفین تکون داد و گفت:
- ما رو باش ببین دردامونو آوردیم پیش چه آدم شوتی! صدا که از توی آشپزخونه... .
بالا پریدن ابروهای پرپشت موربش رو دیدم و رنگم پرید. تیک عصبیم به سراغم اومد و فکم وحشتناک، به زُقزُق کردن افتاد. گوشی رو از توی کیفم درآوردم و فوری خفهش کردم. نفس عمیقی کشیدم، چشمهام رو بستم و سرم رو به دیوار تکیه دادم. دمی انجام دادم و با باز کردن چشمهام، نشد نفس از سینهم خارج بشه و بازدم رو هم انجام بدم. شایان...
آریا هول لبخندی زد و گفت:
- برم اتاقم گوشیو بردارم، ببینم کی بهم زنگ میزنه.
شایان دو تا پاش رو توی آغوشش جمع کرد و گفت:
- ولی آریا صدا از آشپز... .
حرفش با خیز برداشتن آریا به سمت اتاقش نصفه و نیمه موند. شایان با تأسف، سرش رو آروم به طرفین تکون داد و گفت:
- ما رو باش ببین دردامونو آوردیم پیش چه آدم شوتی! صدا که از توی آشپزخونه... .
بالا پریدن ابروهای پرپشت موربش رو دیدم و رنگم پرید. تیک عصبیم به سراغم اومد و فکم وحشتناک، به زُقزُق کردن افتاد. گوشی رو از توی کیفم درآوردم و فوری خفهش کردم. نفس عمیقی کشیدم، چشمهام رو بستم و سرم رو به دیوار تکیه دادم. دمی انجام دادم و با باز کردن چشمهام، نشد نفس از سینهم خارج بشه و بازدم رو هم انجام بدم. شایان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.