متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان گزند تلخ | راحله/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Farzaneh.Rezvani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 219
  • کاربران تگ شده هیچ

Farzaneh.Rezvani

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
701
پسندها
11,111
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"گزند تلخ" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Farzaneh.Rezvani
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rahel.

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #2
نقد همراه گزند تلخ:
پست #5

دست به دامن تکنولوژی امروزی و با استفاده از اسنپی که خواهرش همیشه از آن استفاده می‌کرد، سوار تاکسی می‌شود. اضطراب تا گلویش بالا می‌آید و قلبش گویی به جای سینه در سرش می‌کوبد. نفس‌های عمیق و پی در پی می‌کشد و می‌کوشد با تکرار جملات مثبت در ذهنش، آبی شود بر آتش جگرسوز استرسش!(توصیف احساسات بسیار خوب بوده.)
هر چه جلوتر می‌روند، خیابان‌ها خلوت‌تر و درختان سر به فلک کشیده‌تر می‌شوند. اصلاً انگار هوای این طرف شهر با محل زندگانی‌اش از زمین تا آسمان فرق دارد! نکند به یک شهر دیگر آمده است؟!
بالاخره سمندِ تاکسی مقابل یک آسمان‌خراش متوقف می‌شود. کرایه را می‌پردازد و در دل می‌نالد بابت پول زیادی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #3
نقد همراه رمان گزند تلخ
پست #6


اضطراب همچون ماری دور مغزش پیچیده و کارکردش را مختل کرده است. رفتار مطلوب را فراموش کرده و احساس یک معلول ذهنی را دارد!(توصیفاتی که با آرایه تشبیه مزین شدن خیلی خیلی در جمله تاثیر دارند)
از پیچ راهروی چپ، زنی خوش‌لباس مقابل دیدگانش ظاهر می‌شود. زن با دیدن امیرعلی جفت ابروهای بلوند و نازکش را بالا می‌پراند. آموزش‌هایشان را به خاطر می‌آورد و لبخند ملیحی را روی ل**ب‌هایش که جامه‌‌ی سرخ اناری به تن دارند، می‌نشاند. روبروی امیرعلی می‌ایستد و با آوایی ملایم و کشیده سخن به میان می‌آورد.
- سلام، خوش‌اومدین! امرتون؟
در همین حین با دیدگان آرایش شده‌اش سر تا پای امیرعلی را ارزیابی می‌کند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #4
نقد همراه رمان گزند تلخ
پست #7


انگار مانتوی کوتاهِ مشکی با نوارهای قرمز، شلوار راسته‌ی مشکی و کفش‌های پاشنه بلند و مقنعه‌ی مشکی که نواری پهن و قرمز دارد، لباس فرم کارکنان زن باشد. (توصیف ظواهر اینجا پشت سر هم شد و باید خستگی مخاطب می‌شود. بهتر است با ملاقات هر کدام از خانم‌ها قسمتی از یونیفرم آن‌ها توصیف شوند تا کم‌کم خواننده خودش متوجه بشود لباس کارکنان این ساختمان چگونه است.)زیرا دو خانمی که ملاقات کرده بود، همین لباس را به تن داشتند. روی مبل چرم سفید با دسته‌های چوبی می‌نشیند. از پنجره‌ی نشسته میان دیوار و از میان پرده‌ی حریر سفید با گل‌های ریز صورتی، رگه‌های زردفام خورشید عبور کرده‌اند و وسط اتاق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا