صلاح کار کجا و من خراب کجا/ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
یار به فکر آرایش و اصلاح خود است ام من به فکر باده نوشی و مستی . هیچ مناسبتی بین من و یار نیست . مصراع دوم همین معنی را تایید می کند و می گوید : بین طریق عشق و طریق زهد تنافی وجود دارد .
صلاح کار = عمل صالح و نیک خراب = سرخوش و م**س.ت
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
دلم از صومعه بگرفت و خرقه سالوس / کجاست دیر مغان و ش*ر..اب ناب کجا
دلم از صومعه و از خرقه ریا زده شد یعنی از هر دو این ها بیزارم . کجاست دیر مغان ؟ یعنی میخانه و ش*ر..اب خالص و صاف کجاست . یعنی این که از زرق و ریا بیزارم و از ظاهر سازی نفرت دارم . سلوک طریق عشق و رندی را می خواهم .
صومعه = در اصل عبادتگاه نصارا بوده ولی بعدها مطلقاََ به عبادتگاه اطلاق شد دلم بگرفت = متنفرم و بیزارم خرقه سالوس = خرقه ریا ناب = خالص و صافی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را / سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
این بیت مضمون بیت اول را تایید می کند و می گوید : چه مناسبت دارد باده نوشی با صلاح و تقوی . استماع وعظ کجا و شنیدن ساز کجا . چون این دو با هم سازگار نیستند.
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد / چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
از روی دوست ، خاطر دشمنان چه دریابد یعنی دشمنان از روی دوست نور و صفا کسب نمی کنند . مصراع دوم را مثل قرار داده و می فرماید : آتش خاموش شمع کجا و شمع آفتاب کجا . یعنی همانطور که شمع خاموش از خورشید نور و ضیا کسب نمی کند . دل افسرده دشمنان هم از روی جانان کسب نور و ضیا نکند .
دریابد = فهمیدن ، یابیدن و یافتن مطلقاََ به معنای پیدا کردن است ولی اگر به اول هر یک از آنها ، پیشوند «در» اضافه گردد . معنای فهمیدن می دهند چراغ = آتش پاره ای که در فتیله شمع می سوزد و لفظ مرده اگر در مورد آتش بکار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست / کجا رویم بفرما از این جناب کجا
چون خاک آستان شما سُرمه چشم ما است . بفرمایید که از این پیشگاه کجا رویم . یعنی تا چشم باز کردیم این پیشگاه را دیدیم و تا روز مرگ هم ملازم همین درگاهیم و غیر از این جا به جای دیگر نمی رویم .
مبین سیب زنخدان که چاه در راه است/ کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا
ای دل به سیب زنخدان جانان فریفته مشو که آن در سر راهش چاهی است . خطاب به دل گوید : ای دل با این عجله کجا می روی . شتاب مکن و با تمکین و تأمل برو که به چاه نیفتی والّا زندانی ابد می شوی . چون زنجیرهای زلف جانان زندان و حبس خانه دل هاست . هر کس که گرفتار شد دیگر خلاصی ندارد پس اگر می خواهی گرفتار نشوی و اسیر عشق جانان نگردی به آن چیزها التفات و توجه نداشته باش .
سیب زنخدان = زقن را گویند ، گودی در چانه که شعرا آن را به سیب و به ، تشبیه کرده اند چاه = در اینجا به معنای چاه عمیق واقعی نیست
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست / قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
ای جانان از حافظ طمع و توقع قرار و صبر و خواب نداشته باش . قرار چیست و خواب کدام است و صبر کجاست ؟ مراد این است که خواب و آرامش در مقام صبر است . در مقام عشق این ها مفهومی ندارد . یعنی عاشق از این ها برکنار است .