خود اون بو که تجربه کردم زیاد عجیب نبود اما موقعیتش خیلی عجیب بود:
توی یه خونه دو طبقه زندگی میکردیم؛ خونههای حیاط دار که دو طبقه روی هم ساخته میشن. و اتاق من یه پنجره داشت که به کوچه پشتی باز میشد. یه روز ظهر (که اونوقت ظهر همه توی خونه هستن) توی اتاقم مشغول کار بودم که یهو یه بوی خاص و عجیبی حس کردم. یه بو مثل بوی گل که خیلی خوب بود. اولش فکر کردم بوی عطره ولی وقتی توی کوچه نگاه کردم هیچکس نبود. توی خونه هم من تنها بودم. و در اتاقم و همینطور در خونمون قفل بود. و ما توی خونمون نه گل داریم و نه رایحهی اونطوری. و این خیلی برام عجیب بود که یهو اون بوی خاص و عجیب رو استشمام کنم و هرطور فکر میکنم نمیتونم دلیل منطقی پیدا کنم که تو اون لحظه چطور همچین بویی رو حس کردم...