«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

متفرقه آوای بی‌کلام، وردهای ممنوعه

  • نویسنده موضوع Sepideh.T
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 230
  • کاربران تگ شده هیچ

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,979
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #1
آواداکداورا

صدای خش‌خش شنلش، صدای شومی بود که در شب هالووین، در دره گودریک‌هالو طنین انداز شد. ثانیه‌ثانیه حضور منحوسش در آن دهکده کوچک تجلی‌گر وحشت و هراس بود.

قدم‌های شومش، گام‌به‌گام هری کوچک را به سمت آینده‌ای پر هیاهو سوق می‌داد. ولدمورت در خانه پاترها، با بر زبان راندن یک ورد، آری تنها یک ورد ممنوعه سرنوشت هری را قبل از هرآنچه که، تقدیر مقدر کرده بود، به سوی ارباب مرگ شدن سوق داد. یک ورد ساده_البته نه چندان ساده_که در پی آن، موج نفرتی ویران‌گر، شمع زندگانی لیلی و جیمز پاتر را برای همیشه بی فروغ کرده و دستان مادری را که بی‌باکانه برای نجات فرزندش از هم گشوده شده بود، حریصانه در کام مرگ فرو برد.

آوای ممنوعه‌ای که آن شب، محفل گرم و کوچک پاترها را وایران ساخت، یکی از سه‌گانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,979
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #2
کرشیو

دو جادوگر ماهر و قدرتمند. دو کارآگاه شریف و از جان گذشته برای پاک کردن دنیا از ظلم و جور دنیای سیاه؛ دو کارآگاه محبوب و مشهور که برای تبدیل دنیا به مکان بهتری، برای زندگی یگانه فرزندشان “نویل” عاشقانه تلاش می‌کردند. آلیس و فرانک لانگ باتم نیز، دو قربانی آوای وردهای ممنوعه شدند و تا سرحد جنون، جلوی چشم فرزندشان شکنجه شدند.

بعد آن دیگر حتی فرزند خویش را نمی‌شناختند.

سرنوشتی بدتر از مرگ، زندگی‌شان را تباه کرد و کانون گرم خانوادگی‌شان را سرد و خاکستری نمود.

آوای ممنوعه‌ای که آن شب، محفل گرم لانگ باتم‌ها را ویران ساخت، یکی از سه‌گانه وردهای ممنوعه‌ای بود که در دنیای جادوگران تباهی برمی‌انگیخت و دستمایه‌ای بود برای جادوگران سیاه و پیروانشان به قصد گسترش قدرت و نابود کردن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sepideh.T

کاربر برتر
سطح
30
 
ارسالی‌ها
2,443
پسندها
18,979
امتیازها
53,173
مدال‌ها
28
  • نویسنده موضوع
  • #3
طلسم فرمان

پدری که به‌خاطر کاهش رنج و درد همسر مهربانش در واپسین روزهای زندگی او، پا بر ارزش‌ها و اخلاقیات خود گذاشته و فرزند خطا کارخویش را از زندان جادوگران به روشی غیر قانونی آزاد کرده، تا نشانه‌ای باشد بر عهد و وفای عشق و مرحمی باشد برای آلام و دردهای همسر رنجدیده بیمارش، که با وجدانی آسوده و دل‌نگرانی کمتر، سر بر بالین مرگ گذارد.

اما پسر چه کرد؟ پسر ناسپاس بارتی کروچ، تنها با اشاره‌ای از دنیای سیاه، فداکاری و آلام پدر و مادر خویش را فراموش کرد و با اسارت پدر در بند طلسم فرمان، مشتاقانه به آغوش دنیای سیاه بازگشت و راه را برای بازگشت لرد سیاه هموار نمود تا سرآغازی باشد بر تباهی و ویرانی‌های مجدد.

آوای ممنوعه‌ای که با آن، بارتی کراوچ به بند اسارت کشیده شد، یکی از سه‌گانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا