اشعار رهاشده کاربران دلنوشته‌ی تلاقی میان عشق و منطق | کارگروهی انجمن یک رمان

[R.Reyhani]

به توکل نام اعظمت... بسم‌الله

نام دلنوشته: تلاقی میان عشق و منطق
نویسندگان: ریحانه ریحانی، نسترن آقازاده
مقدمه:
مکتب عشق کجا و سخن عقل کجا؟! عقل سرسخت و ایستاده، بر روی خواسته‌هایش پافشاری می‌کند؛ ولی مگر می‌شود بر روی نجواهای قلب چشم بست و ندید گرفت؟
و شاید گاهی جنگی میان احساس و عقل درگیرد و آن‌گاه، تلاقی میان عشق و منطق، لرزه بر جان عاشقی اندازد.​

 

[R.Reyhani]

•| بسم رب القلم |•


آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند..



نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[nasi_ag]

سلام دوستان اول یک توضیح کلی درباره این دلنوشته بدم:
هر پارتی که من می‌ذارم در پارت بعدی ریحانه جان پاسخ جواب من رو میده درکل یعنی در این تاپیک ما دلنوشته به صورت پرسش و پاسخ داریم.

***
تا وقتی تو را در کنار خود حس می‌کنم...
تنهایی برایم کلمه‌ای غریب است!​

 

[R.Reyhani]

و شاید بتوان احساس را گول زد اما منطق را چه؟ من و تو در فرسنگ‌ها فاصله، از نزدیکی‌ای دم می‌زنیم که قلب‌هایمان به آن دل‌خوش کرده‌اند.

 

[nasi_ag]

همیشه نیاز نیست با منطق جلو رفت گاهی با بی‌منطقی می‌توان خوش بود.
یادت باشد دلربایم...
گاهی منطق باعث غم‌های زیادی می‌شود!
پس آغوشت را گاهی برای بی‌منطقی باز کن.

 

[R.Reyhani]

اما خوشی‌ای که زودگذر است، همان بهتر که نباشد؛ چون همچو لبخندی می‌ماند که خودت هم می‌دانی عمر طویلی ندارد و رفتنی‌ست.
و از طرفی در این زمانه انقدر درد هست که باید قدر زودگذرها را دانست حتی برای لحظه‌ای.
و تو شاید ندانی که من با ثانیه‌های کوتاه بودنمان باهم، زندگی می‌کنم.
شاید نگاهی، صدایی، کلمه‌ای، جمله‌ای... مرا به اوج شادی‌های زودگذرمان ببرد و تو غافل از احساس من، در میان دادگاه زندگی و جنگ و‌ جدل قلب و مغز، وکالت منطق را برعهده گرفته‌ای...!​