متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان مرا در آغوشت بگیر، مادر | سارا مرتضوی/توسط شورای نقد

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"مرا در آغوشت بگیر، مادر" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : N.Karevan❀

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,340
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #2
نقد همراه رمان مرا در آغوش بگیر مادر
پست: #8
منتقد: faezeh_mir


‏- چه عجب بیدار شدی. پاشو سفره را بنداز.‏
فرناز توجهی به حرف پدر نمی‌کند. اخم‌هایش را درهم کرده دست به سینه نشسته ل**ب‌هایش را جمع ‏کرده است.‏
‏- خودت بنداز.‏
پدر که از شیفت شبانه کارش آمده، ناهار درست کرده و خسته است کلافه‌گونه فریاد می‌زند:‏
‏- بهت میگم پاشو این سفره کوفتی را بنداز پدر سگ. لعنت به نه‌نه‌ات که زندگیشو ول کرد و رفت.‏
فرناز ک عصبی‌تر از قبل شده به سرعت به سمت کشوی آشپزخانه می‌رود تا سفره را پیدا کند اما سفره ‏سر جای خودش نیست. با صدای جیغی می‌گوید:‏
‏-سفره نیست. نمیدونم کدوم گوریه!‏
‏- به درک. غذا رو بکش رو میز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,340
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #3
نقد همراه رمان مرا در آغوش بگیر مادر
پست: #9
منتقد: faezeh_mir
‏***‏
‏- خدا لعنت کنه نه‌نه‌اشو که این بچه رو انداخت گردن من و خودش رفت پی خوش‌گذرونیش. همش تقصیر ‏نه‌نه‌اشه اون تو زندگیمون موش می‌دوند.‏
کوروش با عصبانیت فریاد می‌زد و کل ساختمان را به لرزه انداخته بود.

(ساختمون چند طبقه؟)
نه تنها اعصاب خودش خورد بود ‏بلکه اعصاب دیگران هم خورد کرده بود. مادرش که طاقت دیدن ناراحتی پسرش را نداشت گفت:‏
‏- خیر نبینه ایشالا. بیچاره این بچه رو آلاخون والاخون کرد.‏
پدر که حرص خوردن برایش بد بود و دو بار از مهلکه سکته جان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,340
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #4
نقد همراه رمان مرا در آغوش بگیر مادر
پست: #10
منتقد: faezeh_mir

فرناز به در خانه تکیه داده بود
(درخت چی؟ مطمئناً اگه اسم درخت رو بگید به تجسم مخاطب کمک میکنه) و تمام حرف‌های پدرش را که فریاد میزد، می‌شنید و گریه می‌کرد. هر ‏ثانیه که می‌گذشت خشمش بیش‌تر از قبل میشد؛ در همان حال تلفن زنگ خورد و همان شماره‌ای که ‏صبح تماس گرفته بود دوباره تماس گرفت. چند سرفه‌ای کرد تا صدای گرفته‌اش صاف شود؛ سپس ‏گوشی را جواب داد.‏
‏- الو؟
(حالات قبل و بعد از دیالوگ رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,340
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #5
نقد همراه رمان مرا در آغوش بگیر مادر
پست: #11
منتقد: faezeh_mir

چند ثانیه بعد پیامی از مسعود می‌آید که «چرا قطع شد؟» در کنار پیام‌های مسعود پیام‌های نوید هم ‏هست که هنوز جواب نداده است. هنوز درست صدای نوید را نشنیده ولی صدای کلفت و خشکی دارد ‏در صورتی که صدای مسعود ظریف و شیطنت از آن می‌بارد. شروع به نوشتن می‌کند.‏
‏- سلام نوید. الان پیامتو دیدم. خوبی؟ دیشب خیلی منتظر موندم که جواب بدی ولی انگار خوابت رفته ‏بود!‏
پیام را ارسال می‌کند ولی نوید آنلاین نیست. پیام دیگری را برای مسعود ارسال می‌کند.‏
‏- بابام اومد مجبور شدم تلفن رو قطع کنم.‏
مسعود آنلاین است و همان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #6
به نام نگارنده جهان هستی.

عنوان:‌ مرا در آغوشت بگیر،‌ مادر
ژانر:‌ درام، اجتماعی، عاشقانه
نویسنده:‌ سارا مرتضوی
ناظر:‌ za_amiriyan
منتقد:‌ fateme26


پست #19

‏- ( بعد از گذاشتن این علامت، یک نشانه کوچک بگذارید.) همه همین رو میگن! می‌خوای راستش رو بهت بگم؟
‏- یه خواهش ( بهتر می‌بود بعد از کلمه یه خواهش، کاما [،] گذاشته شود) منو با هیچ‌کس مقایسه نکن چون شرایط من با همه فرق داره؛ بدم میاد با بقیه یکی بشم. ‏بگو!‏
‏- پدر و مادرم خیلی با هم دعوا داشتن و اصلاً نمی‌تونستن همدیگر رو تحمل کنن؛ من وقتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ADLAYD

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #7
بسم تعالی
نقد همراه رمان مرا در آغوشت بگیر
پست بیست و نهم

سعی می‌کرد به چیزی فکر نکند. روی مبل قرمز دسته‌دوم(دست دوم) که در فاصله(فاصله‌ی) دو متری تلویزیون(تلویزیون را توصیف کنید. مانند: تلویزیون بزرگ و مشکی رنگ) قرار داده شده است(قرار داشت،) لم می‌دهد. کنترل(ظاهر کنترل را توصیف کنید. مانند: کنترل سفید رنگ که دکمه‌های آن مشکی بودند) را به دست(را در دست راست خود) می‌گیرد و به دنبال فیلم ترکیه‌ای است(می‌گردد؛) زیرا فقط در این سریال‌ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #8
پست سی‌ام
فرناز هم‌چنان به سکوت خود ادامه داده است. نیم ساعت می‌گذرد. دیگر پیامی نمی‌آید. ظاهراً نوید نااُمید ‏شده است. فرناز اهمیتی به احساسات نوید نمی‌دهد. او به خودش فکر می‌کند.(می‌توانید دو جمله را به هم ربط دهید. مانند: فرناز اهمیتی به احساسات نوید نمی‌دهد و فقط به فکر خودش است.) به اینکه(این‌که) چه حس خوبی ‏را تجربه می‌کند. کسی برای نبودنش نگران است و او را دوست دارد. بغض‌اش می‌گیرد.(و در ذهن می‌گوید که) ای کاش ‏مادرش هم حتی ذره‌ای به او اهمیت می‌داد و نگرانش بود. آن روز منحوس را به یاد می‌آورد.‏
بچه، بچه است،(نقطه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #9
پست سی و یکم
نوید، پس از پیام‌های پی‌در‌پی دیگر پیام نداد. فرناز تا آخرهای شب هم، مدام به گوشی خود نگاه می‌کرد ‏تا شاید پیامی از او ببیند(؛) ولی دیگر هیچ پیام دیگری نفرستاد. فرناز افراط کرده و حالا نوید فکر می‌کند ‏که رابطه آنها(آن‌ها) تمام شده و دخترک از او متنفر است. جواب دادن به پیام‌های پسر برای فرناز خیلی سخت ‏است(؛) مخصوصاً اینکه(این‌که) چهار ساعت از زمان آخرین پیام گذشته(متن ادبی است. پیام گذاشته است؛) ولی اگر جواب ندهد آن‌وقت، گوش ‏شنوایی ندارد که برای او درد دل کند.[COLOR=rgb(184, 49...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night

night

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
553
امتیازها
2,603
مدال‌ها
5
  • #10
پست سی و دوم
چندین روز گذشته(گذشته است) و دوباره همه چیز مثل روال قبل پیش می‌رود. با تلفن همراه، فیلم‌های متعدد و ‏سریال‌های ترسناک دانلود کرده و مدام سرش در گوشی است یا(و یا) فیلم و سریال تلویزیون را می‌بیند. اکثراً ‏هندزفری(توصیف کنید. مانند: هندزفری مشکی رنگش را) در گوش می‌گذارد و صدای آهنگ را به بیشترین حد ممکن می رساند(می‌رساند) تا دیگر نتواند صدای ‏افکارش را بشنود.‏
‏" من باشم تو باشی جاده‌ای باشه که پایانی نداره ‏
این قلبو دریابش که به غیر از تو طرفداری نداره…‏
تا آخر با من باش آخه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : night
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mel mel
عقب
بالا