همون جنس مخالفه جلوم داشت راه میرف..از ی کوچه شیبدار میمومدیم پایین ک پام پیچ خود و شتلق خوردم زمین و صداش باعث شد برگرده و بهم نگاه کنه ک منم زود پا شدم وایسادم ک انگار ن انگار من زمین خوردم:))))))))
همون جنس مخالفه جلوم داشت راه میرف..از ی کوچه شیبدار میمومدیم پایین ک پام پیچ خود و شتلق خوردم زمین و صداش باعث شد برگرده و بهم نگاه کنه ک منم زود پا شدم وایسادم ک انگار ن انگار من زمین خوردم:))))))))
دوران راهنمایی بود که کلاس ما و دوتا کلاس دیگ رو بردن نماز خونه
اونجا چند تا مرد نشسته بودن تا برامون مثلن سخنرانی و نصیحت کنن من ردیف جلو نشسته بودم
من بشدت پ پهلو هام حساسم
یکی از دوستای ب ظاهر محترمم هین سخنرانی اقایون با دو دستش زد پهلوم هیچی دیگ منم همونطور ک نشسته بودم ی متر پریدم هوا و جیغ کشیدم
چطور فرود اومدم زمین و نگاهای اون مردارو خودتون تصور کنید
من که نبودم ولی یکی از کلاس ششمیها وقتی از طرف مدرسه مسجد رفته بودیم ببخشید ببخشید ببخشید ولی جورابش خیلی بو میداد. قشنگ هم کنار پیشنماز افتاده بود. اونم یه نگاهی کرد و نه گذاشت نه برداشت برگشت گفت:
- این جورابا رو با فشنگ به آمریکا و اسرائیل پرتاب کنیم تا یک سال اونجا حتی گیاهم رشد نمیکنه چه برسه به آدمیزاد.
=|یادمه 10 سالم بود یه اکیپ پسر دور هم جمع شده بودن روی لبه حوض نشسته بودن
داشتن شوخی میکردن ک یکیشون اون کی رو حل داد افتاد تو حوض بعد پسری ک حولش داده بود رو انداخت تو حوض
خلاااصه انقدر خندیدم بهشون ک دوتا فحش ابدار یه چشم غره شیک بهم رفتن
یه چند دقیقه گزشت مامانم صدام کرد فاز جکی جان گرفتم اومدم از رو حض رد شم ک کله پا شدم توش هیچی دیگه اونام تا ما از اونجا نریم هی نگام میکردنو میخندیدن
پ.ن:حوض ها خالی بودن و اخرش اون پسرا عین خروس جنگی همدیگرو تیکه پاره کردن=|سر یه شوخی بی نمک
هشتم بودیم توی کلاس کتابش رو گرفته بود از روش یه چیزایی رو بنویسم بعد اون موقع عادتم بود رو کتاب دفتر همه i love you مینوشتم بعد معلممون شروع کرد درس دادن منم حوصلم سر رفته بود شروع کردم نوشتن فک میکردم کتاب خودمه ولی خب..
کلاس هشتم تو گروه سرود بودم رفته بودیم مدرسه پسرونه قرار بود وسط جشن ما بریم سرود بخونیم.
بعد اونجا حدود ۳۰۰ نفر اینا یا بیشتر هم جنس مخالف بودن ما هم چادر سرمون کرده بودیم.
وقتی از سِن اومدیم پایین چادر رف زیر پام و شتلق.
جلو اون همه چشم
اومدن جمم کردن
خب محرم بود رفته بودم دسته با رفیقم چندتا توریست امده بودن داشتم غر میزدم که یکیشون و دیدم خیلی شبیه بازیگر مورد علاقم بود نمیدونم چرا میخ شده بودم جلوم پله بود داشتم میوفتادم که رفیقم گرفتم ولی پسره دیدم خیلی از خودم غصبی شدم مخصوصا وقتی یه لبخند جذاب زد از همه بدتر بود