دوران راهنمایی بود که کلاس ما و دوتا کلاس دیگ رو بردن نماز خونه
اونجا چند تا مرد نشسته بودن تا برامون مثلن سخنرانی و نصیحت کنن من ردیف جلو نشسته بودم
من بشدت پ پهلو هام حساسم
یکی از دوستای ب ظاهر محترمم هین سخنرانی اقایون با دو دستش زد پهلوم هیچی دیگ منم همونطور ک نشسته بودم ی متر پریدم هوا و جیغ کشیدم
چطور فرود اومدم زمین و نگاهای اون مردارو خودتون تصور کنید