متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار فهیمه خلیلی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 161
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
‍ از میان این همه گل من تو را بو می کنم
رنگ زیبای تو را وسمه به ابرو می کنم

سبز می گردم جوار گلبن بی خار تو
همنشینی با گل مینا و شب بو میکنم

همچو مرغی در پی جا و مکان بهتری
لانه بر شاخ بلند سبز ناجو می کنم

میکَنم خندان ترین غنچه ز شاخه تا که آن
دلربایی لابه لای موج گیسو می کنم

تا ببینم مستی و شیدایی افزون تو
متصل با دلربایی سِحر و جادو میکنم​
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
پاییز نگاهت دم رفتن چه غمین بود
تفسیر شب غم زده ی بازپسین بود

همرنگ گل یخ زده در خانه ی متروک
هر نکته و هر نقطه ی تو تلخ و حزین بود

انگار نبودی تو همان یار صمیمی
موج نگهت سنگترین فرش زمین بود

رفتی و نگفتی چه رسیده سر این دل
از بس که دلت با بدی قرن، قرین بود

بنیاد محبت چو شکستی تو به هجرت
دانم که یکی بغض، به نایت به کمین بود​
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
جویباری جاریم با پیچ و خمهای زیاد
در مسیر کوچ دریا ، برده ام خود را ز یاد

خورده ام از صخره ها و سنگ های هم جوار
ضربه های دلخراشی از سر کین و عناد

اشک حسرت شسته ام از دیدگان غم زده
التیامم بر غبار چهره ها همچون ضماد

گاه اگر سد کرده راهم خار و خاشاک و گیاه
گه شده پایم ز رفتن عنکبوت انجماد

می خروشم ، میبرم هر مانعی از پیش رو
گر چه هستم در هجوم باد تند انتقاد

خستگی میشویم از جان با زلال جوهرم
بر سر آنم بپیوندم به دریای مراد​
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
در وسعت دستان تو غوغای صحراست
صد باغ یاس و سوسن و آلاله آنجاست

خورشید چشمان پر از جام شرابت
یاد آور پاییز صد رنگ و فریباست

با من بگو از روزهای شاد رفته
صحن دلم پر شور تر از اشعار نیماست

در آرزوی گفتگویت بی قرارم
صوت کلامت خوش ترین آهنگ دنیاست

رفت آن صفا و سر خوشی عاشقانه
در عمق چشمانم شرار غصه پیداست

دیریست حتی تو نمی آیی به خوابم
در حسرتت، این دل همیشه سرد و تنهاست​
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
که…بی تو من بهاران را نخواهم
گل حمرای بستان را نخواهم

ترانه خوانی توکای باغی
ترنم های باران را نخواهم

چه شوقی باشدم گلگشت صحرا
غروب سرخ و کوژان را نخواهم

ندارم شوق دیدار رُخ دوست
گذر از کوی جانان را نخواهم

دلی افسرده چون آهوی در بند
فرار از این شبستان را نخواهم

به درد تلخ هجران مبتلایم
طبیب درد، و درمان را نخواهم​
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا