متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شب نشینی شب نشینی با نویسنده برتر FATEME078 | ویژه برنامه نوروزی انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Łacrîmosã
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 28
  • بازدیدها 1,193
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Deejavu

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
1,014
امتیازها
6,613
مدال‌ها
8
  • #21
سلام، شب شما هم بخیر.
هر نویسنده‌ای آرزوش چاپ اثرش هست، اما انتشار مجازی یه جو دیگه‌ای داره. شما مخاطب‌های بیشتری داری و در نتیجه بازخورد بهتری هم انتظار تو می‌کشه. و حتی آثاری مثل گناهکار، قرار نبود و... که یه دوره‌ای تو مجازی بسیار معروف شده بودند بعد مدتی به‌خاطر محبوبیتشون به راحتی چاپ می‌شن!

به جز تیرمستی که اتفاقات هر فصلش از قبل تیتر وار نوشته شده، گره‌های سایر رمان‌های من همون زمان تایپ به ذهنم می‌رسیدند. یعنی اگه فکر دیگه‌ای درمورد فلان قسمت داستان داشتم زمان نوشتن نظرم تغییر می‌کرد
متشکرم :458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac:
 
امضا : Deejavu

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,559
پسندها
64,279
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • #22
سلام فاطمه‌ی عزیزم. حال و احوال؟
اول اینکه بگم خیلی عاشقتم و کارهات رو فوق‌العاده دوست دارم. به قول نارین، یه حس و حال دیگه‌ای دارن و آدم خیلی خوب می‌تونه باهاشون ارتباط برقرار کنه. به نظرت این ویژگی نوشته‌هات از کجا میاد؟
شخصیت‌هات رو چجوری اینقدر باورپذیر پردازش می‌کنی جوری که به طرز غیرقابل باوری آدم باهاشون همذات پنداری می‌کنه؟
یه سوال دیگه؛ به نظرت آدم برای بالا رفتن دایره‌ی اطلاعاتش توی هر زمینه‌ای و تحقیقاتی که معمولاً برای رمان واقعاً نیاز شدیدیه‌، دقیقاً از چه راه‌هایی باید استفاده کنه و چجوری تحقیقتاش رو شروع و به سرانجام برسونه؟
چجوری رمانات رو پردازش می‌کنی و بهشون وسعت می‌بخشی؟
و اینکه یکم هم از تجربیات نوشتن برامون بگو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,559
پسندها
64,279
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • #23
سلام. ببخشید خواستم بدونم تا حالا شده کاملا با جزئیات بدونید چی میخواید بنویسید ولی نتونید بنویسید؟ اگه آره چجوری این مشکلو رفع کردید؟
سلام عزیز دل.
آره! سر خفته در کالبدها برای یه قسمت که از نگاه خودم به شدت وحشتناک بود کلی تو ذهنم داستان‌پردازی کرده بودم. تا اومدم وارد برگه کنم دیدم خالی خالیم! حتی نوشتن یه خط هم ازم برنمی‌اومد. عموماً در این مواقع سعی می‌کنم اصل مطلب رو تیتر وار داخل یه برگه یادداشت کنم تا وقتی ذهنم آزاد شد دوباره به نوشتن اون قسمت بپردازم.
 
امضا : FATEME078❁

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #24
سلام فاطمه‌جان، شبت بخیر.
فکر نکنم‌ نویسنده‌ای باشه که با این مورد برخورد نکرده باشه! تو این مورد، اصلاً راهنمای خوبی نیستم. به‌جای این‌که به ویرایش ایده و تفاوت گذاشتن بین رفتار شخصیت‌ها فکر کنم، سریع می‌رم سراغ حذف و شونه خالی کردن از نوشتنش! اولین داستانی که با ژانر اجتماعی نوشتم برای چهار سال پیشه و الان متروکه‌ست. چون از چند راوی استفاده کرده بودم و به نظرم کلیشه محض بود! ولی خیلی‌ها هستن با این وجود از ایده‌شون استقبال کردن و به‌جای تغییر ایده، سبک داستان‌پردازی‌شون رو‌ متمایز از سایر رمان‌ها کردن و داستان بی‌نظیری هم خلق کردن!
شخصیت‌های من عموماً از اطرافیانم هستن. از یه شخص که فقط یه بار سر کلاس دیدم (‌حسام عصر یخبندان) شروع می‌شه تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ADLAYD

♡فاطمه گلی♡

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
92
امتیازها
90
  • #25
رمان خانه ارواح خیلی قشنگ بود ولی یه جاهایی خیلی حرصم گرفت
از مرگ مادر دنیز و مادر بزرگش که سر هیچ و پوچ بود و همچنین مرگ ارغوان
راستی میشه بگین چرا ارغوان رو کشتن؟
و اینکه تمام این مدت دنیز رو بازی دادن همه مردشون هم خیلی پست بودن فقط به خاطر پول ازدواج کردن
علیرضا هم خیلی بد بود آخه این چه کاری بود با دنیز و مارال کرد
مرسی از رمان خیلی خوبتون
 

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,559
پسندها
64,279
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • #26
رمان خانه ارواح خیلی قشنگ بود ولی یه جاهایی خیلی حرصم گرفت
از مرگ مادر دنیز و مادر بزرگش که سر هیچ و پوچ بود و همچنین مرگ ارغوان
راستی میشه بگین چرا ارغوان رو کشتن؟
و اینکه تمام این مدت دنیز رو بازی دادن همه مردشون هم خیلی پست بودن فقط به خاطر پول ازدواج کردن
علیرضا هم خیلی بد بود آخه این چه کاری بود با دنیز و مارال کرد
مرسی از رمان خیلی خوبتون
سلام عزیز دل، شبت بخیر.
خوشحالم که دوستش داشتی. همخانه ارواح اولین رمان من بود و ضعف‌های بی‌شماری داشت. اگه الان می‌خواستم بنویسمش به قطع ارغوان زنده می‌موند و به‌خاطر ترسی که داشت برمی‌گشت تهران.
از زمان تایپش چند سالی می‌گذره و واقعاً خیلی کم ازش یادمه.
 
امضا : FATEME078❁

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #27
سلام عزیز

خواستم بپرسم نظرتون راجع به بازنویسی چیه؟ یعنی در اصل چطوری بازنویسی می‌کنید که پارت به بهترین نحو در بیاد؟
وقتی که جایی در پیرنگ داستان گیر می‌کنید چطوری می‌فهمید چطوری باید ادامه‌ش بدید؟
و چطور توی ژانرهای مختلف موفق هستید؟
یه شخصیت‌پردازی خوب چه ویژگی‌ای داره؟
به نظر خودتون کدوم اثرتون قوی‌تره و چرا؟

:610181-064beec23c2ab9fae36b67a1ed4b4f68::flowersmile:
 
آخرین ویرایش
امضا : sogol~R

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,559
پسندها
64,279
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • #28
سلام عزیز

خواستم بپرسم نظرتون راجع به بازنویسی چیه؟ یعنی در اصل چطوری بازنویسی می‌کنید که پارت به بهترین نحو در بیاد؟
وقتی که جایی در پیرنگ داستان گیر می‌کنید چطوری می‌فهمید چطوری باید ادامه‌ش بدید؟
و چطور توی ژانرهای مختلف موفق هستید؟
یه شخصیت‌پردازی خوب چه ویژگی‌ای داره؟
به نظر خودتون کدوم اثرتون قوی‌تره و چرا؟

:610181-064beec23c2ab9fae36b67a1ed4b4f68::flowersmile:
سلام سوگل جان، بعد نوشتن هر پارت دوباره می‌خونمش. اول برای ویرایش، دوم برای این‌که ببینم هر دیالوگ به شخصیت می‌خوره یا نه. توی دور اول متوجه ضعف‌ها نمیشم اما بار دوم به خودم می‌گم اِ چرا برای این شخصیت ضعیف و احساسی فلان دیالوگ رو نوشتم و می‌شینم بازنویسیش می‌کنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #29
سلام سوگل جان، بعد نوشتن هر پارت دوباره می‌خونمش. اول برای ویرایش، دوم برای این‌که ببینم هر دیالوگ به شخصیت می‌خوره یا نه. توی دور اول متوجه ضعف‌ها نمیشم اما بار دوم به خودم می‌گم اِ چرا برای این شخصیت ضعیف و احساسی فلان دیالوگ رو نوشتم و می‌شینم بازنویسیش می‌کنم. این درمورد توصیف مکان و حالت هم صدق می‌کنه. ( حالا فکر من بعد یه ماه دوباره بری سراغ همون پارت. کلی ضعف جدید پیدا می‌کنی!)
با استراحت و مدتی ننوشتن به مغز اجازه خالی شدن می‌دیم. وقتی ذهن خودمون رو درگیر اون گره باز نشدنیه می‌کنیم کاملاً از زندگی و نوشتن میفتیم. باید باهاش کنار بیای و بعد مدتی دوباره بری سراغش. می‌بینی فکرت کاملا‍ً باز شده.
نمی‌دونم موفق هستم یا نه اما میل عجیبی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا