متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار بزرگترین شیطنت دوران بچگیت چی بود؟؟؟؟

  • نویسنده موضوع 81fati
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 2,525
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #11
روی دیوارای حیاط با گِل! و مداد شمعی هنر نمایی کردم چه قدرم ذوق هنری داشتم
لباس داداشم پارچش لطیف بود با یک فشار منم پاره شد چقدر استرس کشیدم تا به خیر گذشت
دختر خاله و پسر خالمو جدا گانه سر کار گذاشتم
رو ماشین کثیف شوهر عمم یک آدمک کشیدم که سرشو میزنه به دیوار
یه بار که از مسابقه والیبال میومدم یکی از پسرای فامیل که اومده بود خونم و من باید باهاش بازی میکردن تاحوصلش سر نره منم خسته رفتیم تو اتاق درو بستم تا قششششششنگ از عطر خوشبوی من م**س.ت بشه بعدش خودش پاشد گفت بریم (:
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

MƛƦʆƛ★Ɲ★

رو به پیشرفت
سطح
3
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
4,416
امتیازها
22,273
مدال‌ها
2
سن
22
  • #13
1-2-3-4-5
البته شیطونی های دیگه هم داشتم اما شما اونارو تو لیست ذکر نکردی
 

azita

رفیق جدید انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
57
پسندها
1,123
امتیازها
8,003
مدال‌ها
7
  • #14
من فقط وقتایی که پسر خالم خواب بود شکلاتاشو می :Dدزدیدم:devil:
 

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,683
پسندها
30,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
  • #15
شیطنتی نداشتم!!!
:confused::(:rolleyes::mad:
 
امضا : MEHR.AFAQ

Negin81

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
423
امتیازها
2,803
  • #17
خیلی کارا میکردم.گفتنش قابل پخش نیست
البته الان هم دارم ادامه میدم خخخخ
 

Deli_D

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
692
پسندها
19,084
امتیازها
46,373
مدال‌ها
20
  • #19
دختر عمم رو خیلی کتک میزدم یه بار به حدی بوده که از بالا داخل یک استخر بدون اب انداختمش تا دوهفته بیهوش بود
زنگ درخونه مردمو میزدم ...لاستیک پنجرمیکردم ...روی دیوارها نقاشی میکشیدم ...به یکی زنگ میزدم فوت میکردم اونم دوتا
.
..
از دار و ندار دنیا یک عمه دارم اونم اسمش فریاد هست هرزمان که زنگ میزد یا میومد داد میزدم اهای فریاد فریاد عمه فریاد با ایل و تبارش داره میاد
یک بارم موهای خالمو تو خواب با قیچی از ته بافت موهاشو قیچی کردم ...
..
.واین داستان همچنان ادامه دارد
اهااا یه بار یادمه بخاطر کار پدر و مادرم مجبور بودیم یکسال بریم تو روستا زندگی کنیم سال اول دبستان که بودم مدرسش مختلط بود انقدر که من و برادرم شیطونی میکردیم معلم و مدیر مادو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #20
بیشتر کارهام خلاصه میشه توی بالا رفتن از در و دیوار:)
یه بارم با پسر عمم مسابقه گذاشتم که از دیوار بریم بالا زدم به پاش پخش زمین شد=)
و خیلی کارای دیگه
یه بارم همین دوماه پیش ماشین داییمو زدم تو تیر برق
 
امضا : mehrabi83
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا