چند شب است که مردی
در قاب تصویر تو
به خوابهای آشفته ی من قدم می گذارد
پیراهنِ مردانه اش
بوی عطر شیرین زنانه می دهد
و در میان انگشتانش
چند تار مو
به بلندای شب یلداست،
پر از شاعرانگی...
قلبش آنقدر محکم بر سینه اش می کوبد
که هر لحظه امکان دارد مرا از رویایِ شبانه ام بیدار و
همگان را از حضور دوباره اش باخبر کند
و من
در این رویا
هر شب
تو را در آغوش خود ميكشم...
#الميرا_غضنفرى